گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
آغاز جزء شانزدهم قرآن مجید .... ص : 58






ادامه سوره کهف .... ص : 58
صفحه 101 از 522
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 75 .... ص : 58
گفت: آیا به تو نگفتم تو هرگز » (آیه 75 )- باز آن عالم بزرگوار با همان خونسردي مخصوص به خود جمله سابق را تکرار کرد
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً). ) « توانایی نداري با من صبر کنی
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 76 .... ص : 58
(آیه 76 )- موسی (ع) به یاد پیمان خود افتاد، توجهی توأم با شرمساري، چرا که دو بار پیمان خود را- هر چند از روي فراموشی-
شکسته بود، و کمکم احساس میکرد که گفته استاد ممکن است راست باشد و کارهاي او براي موسی در برگزیده تفسیر نمونه،
ج 3، ص: 59
گفت: » آغاز غیر قابل تحمل است، لذا بار دیگر زبان به عذر خواهی گشود و چنین
(این بار نیز از من صرف نظر کن، و فراموشی مرا نادیده بگیر، اما) اگر بعد از این از تو تقاضاي توضیحی در کارهایت کردم (و بر
قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَها فَلا ) « تو ایراد گرفتم) دیگر با من مصاحبت نکن چرا که تو از ناحیه من دیگر معذور خواهی بود
تُصاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً).
این جمله حکایت از نهایت انصاف و درونگري موسی میکند، و نشان میدهد که او در برابر یک واقعیت، هر چند تلخ، تسلیم بود
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 77 .... ص : 59
موسی با استاد به راه افتاد، تا به قریهاي رسیدند و از اهالی آن قریه غذا خواستند، ولی » (آیه 77 )- بعد از این گفتگو و تعهد مجدد
فَانْطَلَقا حَتَّی إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَۀٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما). ) « آنها از میهمان کردن این دو مسافر خودداري کردند
است. « ایله » یا بندر « ناصره » در اینجا شهر « قریه » منظور از
و در هر صورت از آنچه بر سر موسی و استادش در این قریه آمد میفهمیم که اهالی آن خسیس و دون همت بودهاند، لذا در
.« آنها مردم لئیم و پستی بودند » : روایتی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم که در باره آنها فرمود
با این حال آنها در آن آبادي دیواري یافتند که میخواست فرود آید، آن مرد عالم دست به کار شد تا » : سپس قرآن اضافه میکند
و مانع ویرانیش شود (فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ). « آن را بر پا دارد
موسی- که مشاهده کرد خضر در برابر این بیحرمتی به تعمیر دیواري که در حال سقوط است پرداخته مثل این که میخواهد مزد
کار بد آنها را به آنها بدهد، و فکر میکرد حد اقل خوب بود استاد این کار را در برابر اجرتی انجام میداد تا وسیله غذایی فراهم
گفت: » گردد- تعهد خود را بار دیگر بکلی فراموش کرد، و زبان به اعتراض گشود اما اعتراضی ملایمتر و خفیفتر از گذشته، و
قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً). ) !« میخواستی در مقابل این کار اجرتی بگیري
در واقع موسی فکر میکرد این عمل دور از عدالت است که انسان در برابر ص: 60
مردمی که این قدر فرومایه باشند این چنین فدا کاري کند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 78 .... ص : 60
(آیه 78 )- اینجا بود که مرد عالم، آخرین سخن را به موسی گفت، زیرا از مجموع حوادث گذشته یقین کرد که موسی، تاب تحمل
صفحه 102 از 522
فرمود: اینک وقت جدایی من و توست! اما به زودي سرّ آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی براي تو باز » در برابر اعمال او را ندارد
قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً). ) « گو میکنم
خبر فراق همچون پتکی بود که بر قلب موسی وارد شد، فراق از استادي که سینهاش مخزن اسرار بود. آري! جدا شدن از چنین
رهبري سخت دردناك است، اما واقعیت تلخی بود که به هر حال موسی باید آن را پذیرا شود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 79 .... ص : 60
(آیه 79 )- اسرار درونی این حوادث! بعد از آن که فراق و جدایی موسی و خضر مسلّم شد، لازم بود این استاد الهی اسرار کارهاي
خود را که موسی تاب تحمل آن را نداشت بازگو کند، و در واقع بهره موسی از مصاحبت او فهم راز این سه حادثه عجیب بود که
میتوانست کلیدي باشد براي مسائل بسیار، و پاسخی براي پرسشهاي گوناگون.
اما کشتی به گروهی مستمند تعلق داشت که با آن در دریا کار میکردند، من خواستم » : نخست از داستان کشتی شروع کرد و گفت
أَمَّا ) « آن را معیوب کنم زیرا (میدانستم) در پشت سر آنها پادشاهی ستمگر است که هر کشتی سالمی را از روي غصب میگیرد
السَّفِینَۀُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَۀٍ غَصْباً).
و به این ترتیب در پشت چهره ظاهري زننده سوراخ کردن کشتی، هدف مهمی که همان نجات آن از چنگال یک پادشاه غاصب
بوده است، وجود داشته، چرا که او هرگز کشتیهاي آسیب دیده را مناسب کار خود نمیدید و از آن چشم میپوشید، خلاصه این
کار در مسیر حفظ گروهی مستمند بود و باید انجام میشد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 80 .... ص : 60
و اما آن نوجوان پدر و مادرش با ایمان بودند، و » : (آیه 80 )- سپس به بیان راز حادثه دوم یعنی قتل نوجوان پرداخته چنین میگوید
بیم داشتیم که آنان را ص: 61
وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً). ) « به طغیان و کفر وا دارد
به هر حال آن مرد عالم، اقدام به کشتن این نوجوان کرد و حادثه ناگواري را که در آینده براي یک پدر و مادر با ایمان در فرض
حیات او رخ میداد دلیل آن گرفت.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 81 .... ص : 61
فَأَرَدْنا ) « ما چنین کردیم که پروردگارشان فرزندي پاکتر و پر محبتتر به جاي او به آنها عطا فرماید » : (آیه 81 )- و بعد اضافه کرد
أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 82 .... ص : 61
اشاره
اما دیوار متعلق به » : (آیه 82 )- در این آیه مرد عالم پرده از روي راز سومین کار خود یعنی تعمیر دیوار بر میدارد و چنین میگوید
صفحه 103 از 522
وَ أَمَّا الْجِ دارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ ) « دو نوجوان یتیم در شهر بود، و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت و پدر آنها مرد صالحی بود
یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَۀِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً).
فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا ) « پس پروردگار تو میخواست آنها به سر حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج کنند »
کَنزَهُما).
رَحْمَۀً مِنْ رَبِّکَ). ) « این رحمتی بود از ناحیه پروردگار تو »
و من مأمور بودم به خاطر نیکو کاري پدر و مادر این دو یتیم آن دیوار را بسازم، مبادا سقوط کند و گنج ظاهر شود و به خطر بیفتد.
در پایان براي رفع هر گونه شک و شبهه از موسی، و براي این که به یقین بداند همه این کارها بر طبق نقشه و مأموریت خاصی
بلکه فرمان خدا و دستور پروردگار بود (وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي). « و من این کار را به دستور خودم انجام ندادم » : بوده است اضافه کرد
ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً). ) « این بود سرّ کارهایی که توانایی شکیبایی در برابر آنها را نداشتی » ! آري
درسهاي داستان خضر و موسی .... ص : 61
الف) پیدا کردن رهبر دانشمند و استفاده از پرتو علم او به قدري اهمیت دارد که حتی پیامبر اولوا العزمی همچون موسی این همه
راه به دنبال او میرود ص: 62
و این سر مشقی است براي همه انسانها در هر حد و پایهاي از علم و در هر شرائط و سن و سال.
ب) جوهره علم الهی از عبودیت و بندگی خدا سر چشمه میگیرد.
دانشی به من بیاموز که ) « مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً ...» : ج) همواره علم را براي عمل باید آموخت چنانکه موسی به دوست عالمش میگوید
راهگشاي من به سوي هدف و مقصد باشد) یعنی من دانش را تنها براي خودش نمیخواهم بلکه براي رسیدن به هدف میطلبم.
د) در کارها نباید عجله کرد چرا که بسیاري از امور نیاز به فرصت مناسب دارد.
ه) چهره ظاهر و چهره باطن اشیا و حوادث، مسأله مهم دیگري است که این داستان به ما میآموزد، ما نباید در مورد رویدادهاي
ناخوشایند که در زندگیمان پیدا میشود عجولانه قضاوت کنیم، چه بسیارند حوادثی که ما آن را ناخوش داریم اما بعدا معلوم
میشود که از الطاف خفیه الهی بوده است.
این همان است که قرآن در آیه 122 سوره بقره به آن اشاره کرده است.
و) اعتراف به واقعیتها و موضعگیري هماهنگ با آنها- هنگامی که موسی سه بار بطور ناخواسته گرفتار پیمان شکنی در برابر دوست
عالمش شد در برابر این واقعیت تلخ، لجاجت به خرج نداد، و منصفانه حق را به آن مرد عالم داد، صمیمانه از او جدا شد و برنامه
کار خویش را پیش گرفت.
انسان نباید تا آخر عمر مشغول آزمایش خویش باشد و زندگی را به آزمایشگاهی براي آیندهاي که هرگز نمیآید تبدیل کند،
هنگامی که چند بار مطلبی را آزمود باید به نتیجه آن گردن نهد.
ز) آثار ایمان پدران براي فرزندان: خضر به خاطر یک پدر صالح و درستکار، حمایت از فرزندانش را در آن قسمتی که میتوانست
بر عهده گرفت، یعنی فرزند در پرتو ایمان و امانت پدر میتواند سعادتمند شود و نتیجه نیک آن عائد فرزند او هم بشود.
ح) کوتاهی عمر به خاطر آزار پدر و مادر: جایی که فرزندي به خاطر آن که ص: 63
در آینده پدر و مادر خویش را آزار میدهد و در برابر آنها طغیان و کفران میکند و یا آنها را از راه الهی به در میبرد مستحق
مرگ باشد چگونه است حال فرزندي که هم اکنون مشغول به این گناه است، آنها در پیشگاه خدا چه وضعی دارند.
صفحه 104 از 522
ط) مردم دشمن آنند که نمیدانند! بسیار میشود که کسی در باره ما نیکی میکند اما چون از باطن کار خبر نداریم آن را دشمنی
میپنداریم، و آشفته میشویم، مخصوصا در برابر آنچه نمیدانیم کم صبر و بیحوصله هستیم. اما داستان فوق به ما میگوید نباید
در قضاوت شتاب کرد، باید ابعاد مختلف هر موضوعی را بررسی نمود.
ي) ادب شاگرد و استاد: در گفتگوهایی که میان موسی و آن مرد عالم الهی رد و بدل شد نکتههاي جالبی پیرامون ادب شاگرد و
استاد به چشم میخورد، از جمله:
.« أَتَّبِعُکَ » -1 موسی خود را به عنوان تابع خضر معرفی میکند
دقت کنید. -« مِمَّا عُلِّمْتَ » -2 در مقام تواضع، علم استاد را بسیار معرفی میکند و خود را طالب فرا گرفتن گوشهاي از علم او
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 83 .... ص : 63
(آیه 83 )- سر گذشت عجیب ذو القرنین! در آغاز بحث در باره اصحاب کهف گفتیم که گروهی از قریش به این فکر افتادند که
پیامبر اسلام را به اصطلاح آزمایش کنند، پس از مشاوره با یهود مدینه سه مسأله طرح کردند.
اکنون نوبت داستان ذو القرنین است:
داستان ذو القرنین در باره کسی است که افکار فلاسفه و محققان را از دیر زمان تاکنون به خود مشغول داشته، و براي شناخت او
تلاش فراوان کردهاند.
ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذو القرنین میپردازیم، سپس براي شناخت شخص او وارد بحث میشویم.
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَیْنِ). ) « از تو در باره ذو القرنین سؤال میکنند » : نخست میگوید
قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً). ص: ) « بگو: به زودي گوشهاي از سر گذشت او را براي شما باز گو میکنم »
64
آغاز این آیه نشان میدهد که داستان ذو القرنین در میان مردم قبلا مطرح بوده منتها اختلافات یا ابهاماتی آن را فرا گرفته بود، به
همین دلیل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله توضیحات لازم را در این زمینه خواستند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 84 .... ص : 64
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ). و قدرت و ثبات و نیرو و حکومت ) « ما در روي زمین او را تمکین دادیم » : (آیه 84 )- سپس اضافه میکند
بخشیدیم.
وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً). ) « و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم »
عقل و درایت کافی، مدیریت صحیح، قدرت و قوت، لشکر و نیروي انسانی و امکانات مادي خلاصه آنچه از وسائل معنوي و مادي
براي پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در اختیار او نهادیم.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 85 .... ص : 64
فَأَتْبَعَ سَبَباً). ) « او هم از این وسائل استفاده کرد » -( (آیه 85
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 86 .... ص : 64
صفحه 105 از 522
حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ). ) « تا به غروبگاه آفتاب رسید » -( (آیه 86
و در آنجا » .( وَجَ دَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَۀٍ ) « در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه یا دریاي تیره و گل آلودي فرو میرود »
وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً). که مجموعهاي از انسانهاي نیک و بد بودند. ) « گروهی از انسانها را یافت
قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ ) « به ذو القرنین گفتیم: آیا میخواهی آنها را مجازات کنی و یا طریقه نیکویی را در میان آنها انتخاب نمایی »
تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 87 .... ص : 64
قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ). ) « گفت: اما کسانی که ستم کردهاند به زودي آنها را مجازات خواهیم کرد » (آیه 87 )- ذو القرنین
ثُمَّ یُرَدُّ إِلی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً). ) « سپس به سوي پروردگارش باز میگردد و خداوند او را عذاب شدیدي خواهد نمود »
این ظالمان و ستمگران هم مجازات این دنیا را میچشند و هم عذاب آخرت را.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 88 .... ص : 64
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ ) « و اما کسی که ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت » -( (آیه 88
جَزاءً الْحُسْنی). ص: 65
وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً). ) « و ما دستور آسانی به او خواهیم داد »
هم با گفتار نیک با او بر خورد خواهیم کرد، و هم تکالیف سخت و سنگین بر دوش او نخواهیم گذارد، و خراج و مالیات سنگین
نیز از او نخواهیم گرفت.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 89 .... ص : 65
سپس از اسباب و وسائلی » : سفر خود را به غرب پایان داد سپس عزم شرق کرد آن گونه که قرآن میگوید « ذو القرنین » -( (آیه 89
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً). ) « که در اختیار داشت مجددا بهره گرفت
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 90 .... ص : 65
حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ). ) « و همچنان به راه خود ادامه داد تا به خاستگاه خورشید رسید » -( (آیه 90
وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی ) « در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب براي آنها پوششی قرار نداده بودیم »
قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً).
این جمعیت در مرحلهاي بسیار پایین از زندگی انسانی بودند، تا آنجا که برهنه زندگی میکردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن
آنها را از آفتاب نمیپوشانید، داشتند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 91 .... ص : 65
« این چنین بود کار ذو القرنین، و ما به خوبی میدانیم او چه امکاناتی براي (پیشبرد اهداف خود) در اختیار داشت » ! (آیه 91 )- آري
صفحه 106 از 522
(کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً).
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 92 .... ص : 65
بعد از این ماجرا » : (آیه 92 )- سدّ ذو القرنین چگونه ساخته شد؟ در اینجا به یکی دیگر از سفرهاي ذو القرنین اشاره کرده، میگوید
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً). ) « باز از اسباب مهمی که در اختیار داشت بهره گرفت
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 93 .... ص : 65
همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهی غیر از آن دو گروه سابق یافت که هیچ سخنی » -( (آیه 93
حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا). ) « را نمیفهمیدند
اشاره به این که او به یک منطقه کوهستانی رسید و در آنجا جمعیتی مشاهده کرد که از نظر تمدن در سطح بسیار پائینی بودند، چرا
که یکی از روشنترین نشانههاي تمدن انسانی، همان سخن گفتن اوست.
ص: 66
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 94 .... ص : 66
(آیه 94 )- در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سر سختی به نام یأجوج و مأجوج در عذاب بودند، مقدم ذو
گفتند: » القرنین را که داراي قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و
اي ذو القرنین! یأجوج و مأجوج در این سر زمین فساد میکنند، آیا ممکن است ما هزینهاي در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها
قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ ) « سدّي ایجاد کنی
سَ  دا).
این گفتار آنها، با این که حد اقل زبان ذو القرنین را نمیفهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 95 .... ص : 66
و « گفت: آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده (از آنچه شما پیشنهاد میکنید) بهتر است » (آیه 95 )- اما ذو القرنین در پاسخ آنها
قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ). ) « نیازي به کمک مالی شما ندارم
فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً). ) « مرا با نیرویی یاري کنید، تا میان شما و آنها (قوم مفسد)، سد نیرومندي ایجاد کنم »
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 96 .... ص : 66
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ). ) « قطعات بزرگ آهن براي من بیاورید » : (آیه 96 )- سپس چنین دستور داد
حَتَّی إِذا ) « تا کاملا میان دو کوه را پوشاند » هنگامی که قطعات آهن آماده شد، دستور چیدن آنها را بر روي یکدیگر صادر کرد
ساوي بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ).
گفت: (مواد آتشزا هیزم و مانند آن بیاورید و آن را در دو طرف این سدّ قرار دهید، و » سومین دستور ذو القرنین این بود که به آنها
صفحه 107 از 522
قالَ انْفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ ناراً). ) « با وسائلی که در اختیار دارید) در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را، سرخ و گداخته کرد
در حقیقت او میخواست، از این طریق قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سدّ یکپارچهاي بسازد، و با این طرح عجیب، همان
کاري را که امروز به وسیله جوشکاري انجام میدهند انجام داد. ص: 67
قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ ) « گفت: مس ذوب شده براي من بیاورید تا بر روي این سدّ بریزم » : سر انجام آخرین دستور را چنین صادر کرد
قِطْراً).
و به این ترتیب مجموعه آن سدّ آهنین را با لایهاي از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد!
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 97 .... ص : 67
که آنها [طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند، و نمیتوانستند نقبی » (آیه 97 )- سر انجام چنان سدّ محکمی ساخت
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً). ) « در آن ایجاد کنند
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 98 .... ص : 67
اشاره
(آیه 98 )- در اینجا ذو القرنین با این که کار بسیار مهمی انجام داده بود، و طبق روش مستکبران میبایست به آن مباهات کند و بر
اظهار داشت: که این از رحمت پروردگار » خود ببالد، و یا منتی بر سر آن گروه بگذارد، اما چون مرد خدا بود، با نهایت ادب چنین
قالَ هذا رَحْمَۀٌ مِنْ رَبِّی). ) « من است
اگر علم و آگاهی دارم و به وسیله آن میتوانم چنین گام مهمی بر دارم از ناحیه خداست و اگر قدرت و نفوذ سخن دارم آن هم از
ناحیه اوست.
هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را » سپس این جمله را اضافه کرد که گمان نکنید این یک سدّ جاودانی و ابدي است نه
و به یک سر زمین صاف و هموار مبدل میسازد! (فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ). « در هم میکوبد
وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَ  قا). ) « و این وعده پروردگارم حق است »
ذو القرنین در این گفتارش به مسأله فناء دنیا و در هم ریختن سازمان آن در آستانه رستاخیز اشاره میکند.
نکات آموزنده این داستان تاریخی: .... ص : 67
در این داستان نکات آموزنده فراوانی است که در واقع هدف اصلی قرآن را تشکیل میدهد.
-1 نخستین درسی که به ما میآموزد این است که در جهان هیچ کاري بدون توسل به اسباب امکان ندارد، لذا خدا براي پیشرفت
پیشرفت و پیروزي را به او داد. « اسباب » کار ذو القرنین
-2 هیچ حکومتی نمیتواند بدون تشویق خادمان و مجازات خطا کاران به ص: 68
مالک » پیروزي برسد، این همان اصلی است که ذو القرنین از آن به خوبی استفاده کرد و علی علیه السّلام در فرمان معروفش به
هیچ گاه نباید نیکو کار و بد کار در نظر تو یکسان باشند، زیرا این » : که یک دستور العمل جامع کشور داري است میفرماید « اشتر
صفحه 108 از 522
.« امر سبب میشود که نیکو کاران به کار خود بیرغبت شوند و بد کاران جسور و بیپروا
-3 تکلیف شاق هرگز مناسب یک حکومت عدل الهی نیست، و به همین دلیل ذو القرنین بعد از آن که تصریح کرد من ظالمان را
تا « من برنامه سهل و آسانی به آنها پیشنهاد خواهم کرد » : مجازات خواهم کرد و صالحان را پاداش نیکو خواهم داد، اضافه نمود
توانایی انجام آن را از روي میل و رغبت و شوق داشته باشند.
-4 یک حکومت فرا گیر نمیتواند نسبت به تفاوت و تنوع زندگی مردم و شرائط مختلف آنها بیاعتنا باشد.
-5 ذو القرنین حتی جمعیتی را که به گفته قرآن سخنی نمیفهمیدند (لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا). از نظر دور نداشت، و با هر وسیله
ممکن بود به درد دل آنها گوش فرا داد و نیازشان را بر طرف ساخت.
براي فراهم کردن آن پر « ذو القرنین » -6 امنیت، نخستین و مهمترین شرط یک زندگی سالم اجتماعی است، به همین جهت
زحمتترین کارها را بر عهده گرفت.
-7 درس دیگري که از این ماجراي تاریخی میتوان آموخت این است که صاحبان اصلی درد، باید در انجام کار خود شریک
اصولا کاري که با شرکت صاحبان اصلی درد پیش میرود هم به بروز استعدادهاي آنها « آه صاحب درد را باشد اثر » باشند که
کمک میکند و هم نتیجه حاصل شده را ارج مینهند و در حفظ آن میکوشند چرا که در ساختن آن تحمل رنج فراوان کردهاند.
ضمنا به خوبی روشن میشود که حتی یک ملت عقب افتاده هنگامی که از طرح و مدیریت صحیحی بر خوردار شود میتواند
دست به چنان کار مهم و محیر العقولی بزند.
-8 یک رهبر الهی باید بیاعتنا به مال و مادیات باشد، و به آنچه خدا در ص: 69
اختیارش گذارده قناعت کند.
در قرآن مجید کرارا در داستان انبیاء میخوانیم: که آنها یکی از اساسیترین سخنهایشان این بود که ما در برابر دعوت خود هرگز
اجر و پاداش و مالی از شما مطالبه نمیکنیم.
-9 محکم کاري از هر نظر درس دیگر این داستان است.
-11 انسان هر قدر قوي و نیرومند و متمکن و صاحب قدرت شود و از عهده انجام کارهاي بزرگ بر آید باز هرگز نباید به خود
ببالد و مغرور گردد این هم درس دیگري است که ذو القرنین به همگان تعلیم میدهد.
-12 همه چیز زائل شدنی است و محکمترین بناهاي این جهان سر انجام خلل خواهد یافت، هر چند از آهن و پولاد یک پارچه
باشد. این آخرین درس در این ماجرا درسی است براي همه آنها که عملا دنیا را جاودانی میدانند، آن چنان در جمع مال و کسب
مقام، بیقید و شرط و حریصانه میکوشند که گوئی هرگز مرگ و فنائی وجود ندارد.
یأجوج و مأجوج کیانند؟ .... ص : 69
. در قرآن مجید در دو سوره از یأجوج و مأجوج سخن به میان آمده، یکی در آیات مورد بحث و دیگر در سوره انبیاء آیه 96
آیات قرآن به خوبی گواهی میدهد که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدي براي ساکنان
به آن منطقه تقاضاي جلو گیري از آنها را از وي نمودند، « کورش » اطراف مرکز سکونت خود داشتهاند. و مردم قفقاز به هنگام سفر
و او نیز اقدام به کشیدن سدّ معروف ذو القرنین نمود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 99 .... ص : 69
صفحه 109 از 522
(آیه 99 )- منزلگاه افراد بیایمان: به تناسب بحثی که در گذشته از سدّ ذو القرنین و در هم کوبیدن آن در آستانه رستاخیز به میان
و در آن روز (که جهان پایان میگیرد) ما آنها را چنان رها » : آمد، در اینجا به مسائل مربوط به قیام قیامت ادامه داده چنین میگوید
وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ). ) « میکنیم که در هم موج میزنند
یا به خاطر فزونی و کثرت انسانها در آن صحنه است و یا به ص: 70 « یَمُوجُ » تعبیر به
خاطر اضطراب و لرزهاي است که به اندام انسانها در آن روز میافتد، گوئی همچون امواج آب پیکر آنها میلرزد.
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ) « و در صور [شیپور] دمیده میشود، و ما همه را (حیات نوین میبخشیم و) جمع میکنیم » : سپس اضافه میکند
فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً).
بدون شک همه انسانها در آن صحنه، جمع خواهند بود، و احدي از این قانون مستثنا نیست.
از مجموع آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که در پایان جهان و آغاز جهان دیگر، دو تحول عظیم انقلابی در عالم رخ میدهد:
نخستین تحول، فناي موجودات و انسانها در یک برنامه ضربتی است، و دومین برنامه که معلوم نیست چه اندازه با برنامه نخست
« نفخ صور » فاصله دارد، بر انگیخته شدن مردگان آن هم با یک برنامه ضربتی دیگر است، که از این دو برنامه در قرآن به عنوان
(دمیدن در شیپور) تعبیر شده است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 100 .... ص : 70
(آیه 100 )- سپس به شرح حال کافران میپردازد، هم عاقبت اعمالشان و هم صفاتی را که موجب آن سرنوشت میگردد بیان
وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً). ) « ما جهنم را در آن روز به کافران عرضه میداریم » : کرده، و چنین میگوید
جهنم با عذابهاي رنگارنگ و مجازاتهاي مختلف دردناکش در برابر آنها کاملا ظاهر و آشکار میشود که همین مشاهده و
ظهورش در برابر آنان خود عذابی است دردناك و جانکاه، تا چه رسد به این که گرفتار آن شوند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 101 .... ص : 70
همانها که » : (آیه 101 )- کافران کیانند و چرا گرفتار چنان سر نوشتی میشوند؟ در یک جمله کوتاه آنها را چنین معرفی میکند
الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِي). ) « پردهاي چشمانشان را از یاد من پوشانده بود
وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً). ) « و (همانها که گوش داشتند اما) قدرت شنوایی نداشتند »
در حقیقت آنها مهمترین وسیله حقجوئی و درك واقعیات و آنچه عامل سعادت و شقاوت انسان میشود را از کار انداخته بودند.
ص: 71
آري! چهره حق آشکار است، و همه چیز این جهان با انسان سخن میگوید تنها یک چشم بینا و یک گوش شنوا لازم است و بس.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 102 .... ص : 71
آیا » : (آیه 102 )- این آیه به یک نقطه انحراف فکري آنها که پایه اصلی انحرافات دیگرشان بوده است اشاره کرده، میگوید
أَ فَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ ) « کافران پنداشتند میتوانند بندگانم را به جاي من ولیّ و سرپرست خود انتخاب کنند
دُونِی أَوْلِیاءَ).
آیا این بندگانی که معبود واقع شدند همچون مسیح و فرشتگان هر قدر مقامشان والا باشد از خود چیزي دارند که بتوانند از دیگران
صفحه 110 از 522
حمایت کنند؟ یا به عکس، خود آنها هم هر چه داشتند از ناحیه خدا بود، حتی خودشان نیز نیازمند به هدایت او بودند این حقیقتی
است که آنها فراموشش کردند و در شرك فرو رفتند.
إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا). ) « ما جهنم را براي پذیرایی کافران آماده کردهایم » : در پایان آیه براي تأکید بیشتر میفرماید
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 103 .... ص : 71
(آیه 103 )- زیانکارترین مردم: این آیه و آیات آینده تا پایان سوره در عین این که توضیحی است براي صفات افراد بیایمان، یک
نوع جمع بندي است براي تمام بحثهایی که در این سوره گذشت مخصوصا بحثهاي مربوط به داستان اصحاب کهف و موسی و
خضر و ذو القرنین و تلاشهاي آنها در برابر مخالفانشان.
نخست به معرفی زیانکارترین انسانها و بد بختترین افراد بشر میپردازد، اما براي تحریک حس کنجکاوي شنوندگان در چنین
بگو: آیا به شما خبر دهم زیانکارترین مردم » : مسأله مهمی آن را در شکل یک سؤال مطرح میکند و به پیامبر دستور میدهد
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا). ) !؟« کیست
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 104 .... ص : 71
کسانی هستند که » (آیه 104 )- بلافاصله خود پاسخ میگوید تا شنونده مدت زیادي در سر گردانی نماند: زیانکارترین مردم
الَّذِینَ ضَلَّ سَ عْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ ) !« کوششهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با این حال گمان میکنند کار نیک انجام میدهند
الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً).
مسلما مفهوم خسران تنها این نیست که انسان منافعی را از دست بدهد بلکه ص: 72
خسران واقعی آن است که اصل سرمایه را نیز از کف دهد، چه سرمایهاي برتر و بالاتر از عقل و هوش و نیروهاي خدا داد و عمر و
جوانی و سلامت است؟ همینها که محصولش اعمال انسان است و عمل ما تبلوري است از نیروها و قدرتهاي ما.
هنگامی که این نیروها تبدیل به اعمال ویرانگر یا بیهودهاي شود گوئی همه آنها گم و نابود شدهاند.
اما زیان واقعی و خسران مضاعف آنجاست که انسان سرمایههاي مادي و معنوي خویش را در یک مسیر غلط و انحرافی از دست
دهد و گمان کند کار خوبی کرده است، نه از این کوششها نتیجهاي برده، نه از زیانش درسی آموخته، و نه از تکرار این کار در
امان است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 105 .... ص : 72
(آیه 105 )- سپس به معرفی صفات و معتقدات این گروه زیانکار میپردازد و چند صفت که ریشه تمام بد بختیهاي آنهاست، بیان
میدارد.
أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ). ) « آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان کافر شدند » : نخست میگوید
آیاتی که چشم و گوش را بینا و شنوا میکند، آیاتی که پردههاي غرور را در هم میدرد، و چهره واقعیت را در برابر انسان مجسّم
میسازد، و بالاخره آیاتی که نور است و روشنایی، و آدمی را از ظلمات اوهام و پندارها بیرون آورده به سر زمین حقایق رهنمون
میگردد.
وَ لِقائِهِ). ) « و لقاي او کافر شدند » دیگر این که آنها بعد از فراموش کردن خدا به معاد
صفحه 111 از 522
یعنی انسان در قیامت آثار خدا را بیشتر و بهتر از هر زمان دیگر مشاهده میکند، او را با چشم دل آشکارا میبیند، و ایمان « لقاء الله »
او نسبت به خدا یک ایمان شهودي میشود.
قرار نگیرد و انسان احساس نکند که قدرتی مراقب اعمال اوست روي اعمال خود « مبدأ » در کنار ایمان به « معاد » آري! تا ایمان به
حساب صحیحی نخواهد کرد، و اصلاح نخواهد شد. ص: 73
فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ). درست همانند خاکستري ) « اعمالشان حبط و نابود شد » به خاطر همین کفر به مبدأ و معاد » : سپس اضافه میکند
در برابر یک توفان عظیم.
فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ ) « لذا روز قیامت میزانی براي آنان برپا نخواهیم کرد » ، و چون آنها عملی که قابل سنجش و ارزش باشد ندارند
الْقِیامَۀِ وَزْناً).
چرا که توزین و سنجش مربوط به جایی است که چیزي در بساط باشد، آنها که چیزي در بساط ندارند چگونه توزین و سنجش
روز قیامت مردان فربه بزرگ جثهاي را در » : داشته باشند؟! لذا در روایت معروفی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم
چرا که در این جهان اعمالشان، افکارشان و شخصیتشان .« دادگاه خدا حاضر میکنند که وزنشان حتی به اندازه بال مگسی نیست
همه تو خالی و پوك بود.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 106 .... ص : 73
کیفر آنها جهنم است » : (آیه 106 )- سپس ضمن بیان کیفر آنها سومین عامل انحراف و بد بختی و زیانشان را بیان کرده، میگوید
ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَ ذُوا ) « به خاطر آن که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به باد استهزاء و سخریه گرفتند
آیاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً).
و به این ترتیب آنها سه اصل اساسی معتقدات دینی (مبدأ و معاد و رسالت انبیاء) را انکار کرده و یا بالاتر از انکار آن را به باد
مسخره گرفتند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 107 .... ص : 73
(آیه 107 )- مشخصات کفار و زیانکارترین مردم و همچنین سر انجام کارشان به خوبی دانسته شد، اکنون به سراغ مؤمنان و
کسانی که ایمان » : سرنوشتشان میرویم تا با قرینه مقابله، وضع هر دو طرف کاملا مشخص گردد، قرآن در این زمینه میگوید
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ ) « آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهاي فردوس منزلگاهشان است
نُزُلًا).
بهترین و برترین باغهاي « فردوس » باغی است که همه نعمتها و تمام مواهب لازم در آن جمع باشد، و به این ترتیب « الْفِرْدَوْسِ »
بهشت است.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 108 .... ص : 73
(آیه 108 )- و از آنجا که کمال یک نعمت در صورتی خواهد بود که دست زوال به دامن آن دراز نشود بلا فاصله اضافه میکند:
آنها جاودانه در این باغهاي ص: 74 »
خالِدِینَ فِیها). ) « بهشت خواهند ماند
صفحه 112 از 522
هرگز تقاضاي » و با این که طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان دائما تقاضاي دگرگونی و تنوع و تحول میکند ساکنان فردوس
لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا). براي این که هر چه میخواهند در آنجا هست حتی تنوع و تکامل. ) « نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 109 .... ص : 74
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا شما » : آیه 109 - شأن نزول: یهود هنگامی که این سخن الهی را از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شنیدند که
گفتند: «1» « جز بهره کمی از دانش ندارید
چگونه چنین چیزي میتواند صحیح باشد؟ در حالی که به ما تورات داده شده است و هر کس تورات به او داده شده، صاحب خیر
کثیر است. آیه نازل شد (و ترسیمی از علم بینهایت خدا و ناچیز بودن علم ما در برابر عمل او نمود).
تفسیر: آنها که امید لقاي خدا را دارند! این آیه و آیه بعد در ارتباط با کل مباحث این سوره است، گویی قرآن میخواهد بگوید
که آگاهی بر سر گذشت اصحاب کهف، و موسی و خضر، و ذو القرنین در برابر علم بیپایان خدا مطلب مهمی نیست.
بگو: اگر دریاها براي نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها » : روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید
قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً ) « پایان مییابد پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان گیرد، هر چند همانند آن را به آن اضافه کنیم
لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً).
در حقیقت قرآن در این آیه توجه به این واقعیت میدهد که گمان مبرید عالم هستی محدود به آن است که شما میبینید یا میدانید
یا احساس میکنید، بلکه آن قدر عظمت و گسترش دارد که اگر دریاها مرکب شوند و بخواهند نام آن و صفات و ویژگیهاي آنها
را بنویسند دریاها پایان مییابند پیش از آن که موجودات جهان هستی را احصا کرده باشند.
قابل توجه این که: آیه فوق در عین این که گسترش بیانتهاي جهان هستی را
__________________________________________________
. 1) سوره اسراء ( 17 )، آیه 85 )
ص: 75
در گذشته و حال و آینده مجسم میسازد، ترسیمی از علم نامحدود خداوند نیز هست، چرا که میدانیم خدا به همه آنچه در پهنه
هستی بوده و خواهد بود احاطه علمی دارد، بلکه علم او از وجود این موجودات جدا نخواهد بود- دقت کنید.
پس به تعبیر دیگر میتوان گفت: اگر تمام اقیانوسهاي روي زمین مرکب و جوهر شوند و همه درختان قلم گردند هرگز قادر نیستند
آنچه در علم خداوند است رقم بزنند.
سورة الکهف( 18 ): آیۀ 110 .... ص : 75
و « معاد » و « توحید » ، (آیه 110 )- این آیه که آخرین آیه سوره کهف است مجموعهاي است از اصول اساسی اعتقادات دینی
صلّی اللّه علیه و آله و در واقع همان چیزي است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است. « رسالت پیامبر »
بگو: من فقط بشري » : و از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنین بیان میکند
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ). ) « همچون شما هستم (یگانه امتیازم این است) که بر من وحی میشود
و با این تعبیر بر تمام امتیازات پنداري شرك آلودي که پیامبران را از مرحله بشریت به مرحله الوهیت بالا میبرد قلم سرخ میکشد.
که معبود شما » سپس از میان تمام مسائلی که وحی میشود، انگشت روي مسأله توحید میگذارد و میگوید: بر من وحی میشود
صفحه 113 از 522
أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ). ) « فقط یکی است
در اینجا تنها به مسأله توحید اشاره شده است، زیرا توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست بلکه خمیر مایه همه اصول و فروع
اسلام است.
اگر در یک مثال ساده تعلیمات دین را از اصول و فروع به دانههاي گوهري تشبیه کنیم باید توحید را به آن ریسمانی تشبیه کرد که
این دانهها را به هم پیوند میدهد و از مجموع آن گردنبند پر ارزش و زیبایی میسازد.
قلعه محکم پروردگار است و هر کس در آن وارد شود از عذاب و « لا اله الّا اللّه » به همین دلیل در احادیث میخوانیم که: جمله
کیفر الهی در امان است.
به ص: 76 « فاء » سومین جمله این آیه اشاره به مسأله رستاخیز میکند و آن را با حرف
فَمَنْ کانَ ) « بنا بر این هر کس امید لقاي پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد » : مسأله توحید پیوند میزند، و میگوید
یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً).
لقاي پروردگار که همان مشاهده باطنی ذات پاك او با چشم دل و بصیرت درون است گر چه در این دنیا هم براي مؤمنان راستین
امکانپذیر است اما در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشنتر جنبه همگانی و عمومی پیدا میکند.
در آخرین جمله حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین باز گو میکند:
وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً). ) « و نباید کسی را در عبادت پروردگارش شریک سازد »
به تعبیر روشنتر تا حقیقت خلوص و اخلاص، در عمل نیاید رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت. در حقیقت عمل صالحی که
از انگیزه الهی و اخلاص، سر چشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذر نامه لقاي پروردگار است! عمل خالص تا آن حدّ در
کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه » : اسلام مورد اهمیت است که در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم
.« انجام دهد، خداوند چشمههاي حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش میگشاید
« پایان سوره کهف »
ص: 77
سوره مریم [ 19 ] .... ص : 77
اشاره
نازل شده و 98 آیه است « مکّه » این سوره در
محتواي سوره: .... ص : 77
بطور کلی محتواي این سوره در سه بخش خلاصه میشود:
-1 مهمترین بخش این سوره را قسمتی از سر گذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح (ع) و یحیی و ابراهیم قهرمان توحید و
فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضی دیگر از پیامبران بزرگ الهی، تشکیل میدهد که داراي نکات تربیتی خاصی است.
-2 قسمتی دیگر مسائل مربوط به قیامت و چگونگی رستاخیز و سر نوشت مجرمان و پاداش پرهیز کاران و مانند آن است.
-3 بخش دیگر اشارات مربوط به قرآن و نفی فرزند از خداوند و مسأله شفاعت است که مجموعا برنامه تربیتی مؤثري را براي سوق
نفوس انسانی به ایمان و پاکی و تقوا تشکیل میدهد.
صفحه 114 از 522
فضیلت تلاوت سوره: .... ص : 77
هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر این که خدا » : در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم
.« به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بینیاز میکند
این غنا و بینیازي مسلما بازتابی است از پیاده شدن محتواي سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار
او.
ص: 78
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة مریم( 19 ): آیۀ 1 .... ص : 78
کهیعص). ) « ك، ه، ي، ع، ص » (آیه 1)- بار دیگر در آغاز این سوره به حروف مقطعه بر خورد میکنیم
در خصوص حروف مقطعه این سوره دو دسته از روایات در منابع اسلامی دیده میشود:
اشاره به « ك» نخست روایاتی است که هر یک از این حروف را اشاره به یکی از اسما بزرگ خداوند (الْأَسْماءُ الْحُسْنی) میداند
کسی که در وعده خود صادق ) « صادق الوعد » اشاره به « ص» اشاره به عالم و « ع» اشاره به ولی، و « ي» اشاره به هادي، و « ه» کافی و
است).
« هاء » ،« کربلا » اشاره به « ك» : دوم روایاتی است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین (ع) در کربلا تفسیر کرده است
حسین و یاران جانبازش. « صبر و استقامت » به « ص» و « عطش » به مسأله « ع» و « یزید » به « ي» ص) و ) « هلاك خاندان پیامبر » اشاره به
البته آیات قرآن تاب معانی مختلف را دارد که در عین تنوع منافاتی هم با هم ندارند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 2 .... ص : 78
این یادي » : (آیه 2)- دعاي گیراي زکریّا- بعد از ذکر حروف مقطعه، نخستین سخن از داستان زکریا (ع) شروع میشود، میفرماید
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا). ) «... است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زکریّا
سورة مریم( 19 ): آیۀ 3 .... ص : 78
در آن هنگام که (از نداشتن فرزندي، سخت ناراحت و غمناك بود) پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند » -( (آیه 3
إِذْ نادي رَبَّهُ نِداءً خَفِیا). ) «...
سورة مریم( 19 ): آیۀ 4 .... ص : 78
گفت: پروردگارا! استخوانم (که ستون پیکر من و محکمترین اعضاي تن من است) سست شده (قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ » -( (آیه 4
مِنِّی).
وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً). ص: 79 ) « و شعله پیري تمام سرم را فرا گرفته »
صفحه 115 از 522
وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَ قِیا). تو همواره در ) « و من هرگز در دعاي تو از اجابت محروم نبودهام » ! سپس میافزاید: پروردگارا
گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت دادي و هیچگاه محرومم نساختهاي، اکنون که پیر و ناتوان شدهام سزاوارترم که دعایم را
اجابت فرمایی و نومید باز نگردانی.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 5 .... ص : 79
من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداري از آیین تو » ! (آیه 5)- سپس حاجت خود را چنین شرح میدهد: پروردگارا
وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ ) «... را نگاه ندارند! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است، تو از نزد خود جانشینی به من ببخش
کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 6 .... ص : 79
یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ ) «! جانشینی که وارث من و دودمان یعقوب باشد، و او را مورد رضایتت قرار ده » -( (آیه 6
رَضِیا).
در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هم ارث اموال را شامل میشود و هم ارث مقامات معنوي را، چرا که اگر افراد « ارث » به عقیده ما
فاسدي صاحب اختیار اموال فراوان او میشدند به راستی نگران کننده بود، و نیز اگر رهبري معنوي مردم به دست افراد ناصالح
میافتاد آن نیز بسیار مایه نگرانی بود بنا بر این خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 7 .... ص : 79
(آیه 7)- زکریّا به آرزوي خود رسید: این آیه استجابت دعاي زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتی آمیخته با لطف و عنایت
اي زکریا! ما تو را بشارت به پسري میدهیم که نامش یحیی است پسري » ویژه او بیان میکند، و با این جمله شروع میشود
یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیا). ) « (بیسابقه) که همنامی براي او پیش از این قرار ندادهایم
سورة مریم( 19 ): آیۀ 8 .... ص : 79
(آیه 8)- اما زکریا که اسباب ظاهر را براي رسیدن به چنین مطلوبی مساعد نمیدید از پیشگاه پروردگار تقاضاي توضیح کرد و
گفت: پروردگارا! چگونه براي من فرزندي خواهد بود؟ در حالی که همسرم نازا و عقیم است و من نیز از شدّت پیري افتاده »
قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیا). ) « شدهام
ص: 80
سورة مریم( 19 ): آیۀ 9 .... ص : 80
فرمود: مطلب همین گونه است که » : (آیه 9)- اما به زودي زکریا در پاسخ سؤالش این پیام را از درگاه خداوند دریافت داشت
قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ). ) « پروردگار تو گفته و این بر من آسان است
من تو را قبلا آفریدم در حالی که هیچ » این مسأله عجیبی نیست که از پیر مردي همچون تو و همسري ظاهرا نازا فرزندي متولد شود
صفحه 116 از 522
وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً). ) « نبودي
خدایی که توانایی دارد از هیچ، همه چیز بیافریند، چه جاي تعجب که در این سنّ و سال و این شرایط فرزندي به تو عنایت کند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 10 .... ص : 80
(آیه 10 )- زکریا با شنیدن سخن فوق بسیار دلگرم و خوشحال شد و نور امید سر تا پاي وجودش را فرا گرفت اما از آنجا که این
گفت: پروردگارا! نشانهاي براي من » پیام از نظر او بسیار سر نوشت ساز و پر اهمیت بود از خدا تقاضاي نشانهاي بر این کار کرد و
قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَۀً). ) « قرار ده
بدون شک زکریا به وعده الهی ایمان داشت ولی براي اطمینان بیشتر- همان گونه که ابراهیم مؤمن به معاد تقاضاي شهود چهره
معاد در این زندگی کرد تا قلبش اطمینان بیشتري یابد- زکریا از خدا تقاضاي چنین نشانه و آیتی نمود.
خدا به او فرمود: نشانه تو آن است که سه شبانه روز تمام (در حالی که زبانت سالم است) قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهی »
تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش میکند (قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیا). « داشت
این نشانه آشکاري است که انسان با داشتن زبان سالم و قدرت بر هر گونه نیایش با پروردگار، در برابر مردم توانایی سخن گفتن را
نداشته باشد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 11 .... ص : 80
بعد از این (بشارت و این آیت روشن) زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آنها چنین گفت: صبح » -( (آیه 11
فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیا). ) « و شام تسبیح پروردگار بگویید
چرا که نعمت بزرگی که خدا به زکریا ارزانی داشته دامنه آن همه قوم را فرا میگرفت و در سر نوشت آینده همه آنها تأثیر داشت.
ص: 81
از این گذشته این موهبت که اعجازي محسوب میشد میتوانست پایههاي ایمان را در دلهاي افراد محکم کند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 12 .... ص : 81
(آیه 12 )- صفات برجسته یحیی: در آیات گذشته دیدیم که خداوند چگونه به هنگام پیري زکریا، یحیی را به او مرحمت فرمود، به
یا یَحْیی خُذِ ) !« اي یحیی! کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر » : میخوانیم « یحیی » دنباله آن در این آیه فرمان مهم الهی را خطاب به
الْکِتابَ بِقُوَّةٍ).
است. و منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آن است که با قاطعیت هر چه تمامتر محتواي « تورات » در اینجا « کتاب » منظور از
آن را اجرا کند، و به تمام آن عمل نماید، و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروي مادي و معنوي، فردي و اجتماعی، بهره گیرد.
بعد از این دستور، به مواهب دهگانهاي که خدا به یحیی داده بود، و یا او به توفیق الهی کسب کرد، اشاره میکند.
وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیا). ) « ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکی به او دادیم » -1
سورة مریم( 19 ): آیۀ 13 .... ص : 81
وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا). ) « و به او رحمت و محبت (نسبت به بندگان) از سوي خود بخشیدیم » : (آیه 13 )- دوم
صفحه 117 از 522
وَ زَکاةً). ) « و به او پاکی (روح و جان و پاکی عمل) دادیم » -3
وَ کانَ تَقِیا). و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دوري میکرد. ) « و او پرهیز کار بود » -4
سورة مریم( 19 ): آیۀ 14 .... ص : 81
وَ بَ  را بِوالِدَیْهِ) ) « او نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود » : (آیه 14 )- پنجم
وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً) ) « و جبّار (و متکبر) و عصیانگر نبود » -6.
عَصِیا) ) « او معصیت کار و آلوده به گناه نبود » -7.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 15 .... ص : 81
اشاره
سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز » ، 8 و 9 و 10 - و چون او جامع این صفات بر جسته و افتخارات بزرگ بود -( (آیه 15
وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیا) ) « که میمیرد، و آن روز که زنده بر انگیخته میشود
. ص: 82
جمله فوق نشان میدهد که: در تاریخ زندگی انسان و انتقال او از عالمی به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن
« یَوْمَ وُلِدَ » به این دنیا
« یَوْمَ یَمُوتُ » و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ
« وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیا » و روز بر انگیخته شدن در جهان دیگر
و از آنجا که این سه روز انتقالی طبیعتا با بحرانهایی رو برو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار
میدهد و آنها را در این سه مرحله توفانی در کنف حمایت خویش میگیرد.
شهادت یحیی! .... ص : 82
« هیرودیا » پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق « هرودیس » یحیی قربانی روابط نامشروع یکی از طاغوتهاي زمان خود شد به این ترتیب که
دختر برادر خود شد، و تصمیم به ازدواج با او گرفت! پیامبر بزرگ خدا یحیی (ع) صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است
و من به مبارزه با چنین کاري قیام خواهم کرد.
آن دختر که یحیی را بزرگترین مانع راه خویش میدید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وي انتقام گیرد ارتباط خود را با
عمویش بیشتر کرد و زیبایی خود را دامی براي او قرار داد.
که دیوانهوار به آن زن عشق میورزید بیتوجه به عاقبت « هرودیس » ! روزي به او گفت: من هیچ چیز جز سر یحیی را نمیخواهم
این کار تسلیم شد و چیزي نگذشت که سر یحیی را نزد آن زن بد کار حاضر ساختند اما عواقبت دردناك این عمل، سر انجام
دامان او را گرفت.
از پستیهاي دنیا اینکه سر یحیی بن زکریا را به عنوان هدیه براي زن بد کارهاي از زنان بنی » : سالار شهیدان امام حسین (ع) میفرمود
صفحه 118 از 522
.« اسرائیل بردند
سورة مریم( 19 ): آیۀ 16 .... ص : 82
(آیه 16 )- سر آغاز تولد مسیح (ع): بعد از بیان سر گذشت یحیی (ع) رشته سخن را به داستان تولد عیسی (ع) و سر گذشت
مادرش مریم میکشاند، چرا که پیوند بسیار نزدیکی در میان این دو ماجرا است.
اگر تولد یحیی از پدري پیر و فرتوت و مادري نازا عجیب بود، تولد عیسی از مادر بدون پدر عجیبتر است. برگزیده تفسیر نمونه،
ج 3، ص: 83
اگر رسیدن به مقام عقل و نبوت در کودکی، شگفتانگیز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از کتاب و نبوت، شگفتانگیزتر
است.
و به هر حال هر دو آیتی است از قدرت خداوند بزرگ، یکی از دیگري بزرگتر، و اتفاقا هر دو مربوط به کسانی است که با هم
قرابت بسیار نزدیک از جهت نسب داشتند چرا که مادر یحیی خواهر مادر مریم بود، و هر دو زنانی نازا و عقیم بودند و در آرزوي
فرزندي صالح به سر میبردند.
و در کتاب آسمانی قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانواده خود (به صورت متواضعانه و گمنام) جدا شده و » : آیه میگوید
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیا) ) « در یک منطقه شرقی قرار گرفت
.او در حقیقت میخواست مکانی خالی و فارغ از هر گونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداي خود بپردازد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 17 .... ص : 83
تا خلوتگاهش از هر نظر براي عبادت آماده باشد (فَاتَّخَ ذَتْ مِنْ « میان خود و آنان حجابی افکند » (آیه 17 )- در این هنگام، مریم
دُونِهِمْ حِجاباً)
در این هنگام ما روح خود (یکی از فرشتگان بزرگ) را به سوي او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بیعیب و نقص و خوش ».
فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا) ) « قیافهاي بر مریم ظاهر شد
سورة مریم( 19 ): آیۀ 18 .... ص : 83
(آیه 18 )- پیداست که در این موقع مریم از دیدن چنین منظرهاي که مرد بیگانه زیبایی به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتی به
قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ ) « صدا زد: من به خداي رحمان از تو پناه میبرم اگر پرهیزکار هستی » او دست میدهد؟ لذا بلا فاصله
مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیا)
.و این نخستین لرزهاي بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت.
بردن نام خداي رحمان، و توصیف او به رحمت عامهاش از یک سو، و تشویق او به تقوا و پرهیز کاري از سوي دیگر، همه براي آن
بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 19 .... ص : 83
(آیه 19 )- مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس ص: 84
صفحه 119 از 522
بود، انتظاري آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار، اما این حالت دیري نپایید، ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم
گفت: » خویش را چنین بیان کرد و
قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ) ) !« من فرستاده پروردگار توام
.این جمله همچون آبی که بر آتش بریزد، به قلب پاك مریم آرامش بخشید.
تا پسر پاکیزهاي (از نظر خلق و خوي و جسم و جان) » ولی این آرامش نیز چندان طولانی نشد، چرا که بلا فاصله افزود: من آمدهام
لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیا) ) !« به تو ببخشم
سورة مریم( 19 ): آیۀ 20 .... ص : 84
گفت: چگونه » (آیه 20 )- از شنیدن این سخن لرزش شدیدي وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر در نگرانی عمیقی فرو رفت و
قالَتْ أَنَّی ) !؟« ممکن است من صاحب پسري شوم، در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهاي نبودهام
یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِیا).
او در این حال تنها به اسباب عادي میاندیشید.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 21 .... ص : 84
گفت: » (آیه 21 )- اما به زودي توفان این نگرانی مجدد با شنیدن سخن دیگري از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم
قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ). ) « مطلب همین است که پروردگارت فرموده، این کار بر من سهل و آسان است
تو که خوب از قدرت من آگاهی، تو که میوههاي بهشتی را در فصلی که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت
و ما » : از خاك آفریده شد، این چه تعجب است که از این خبر داري؟! سپس افزود « آدم » خویش دیدهاي، تو که میدانی جدت
وَ لِنَجْعَلَهُ آیَۀً لِلنَّاسِ). ) « میخواهیم او را آیه و اعجازي براي مردم قرار دهیم
براي بندگان بنماییم (وَ رَحْمَۀً مِنَّا). « رحمتی از سوي خود » و ما میخواهیم او را
و جاي گفتگو ندارد (وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا). « این امري است پایان یافته » و به هر حال
ص: 85
سورة مریم( 19 ): آیۀ 22 .... ص : 85
فَحَمَلَتْهُ). و آن فرزند موعود در رحم او ) « سر انجام مریم باردار شد » : (آیه 22 )- مریم در کشاکش سختترین طوفانهاي زندگی
جاي گرفت.
فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیا). ) « این امر سبب شد که او (از بیت المقدس) به مکان دور دستی برود »
او در این حالت در میان یک بیم و امید، یک حالت نگرانی توأم با سرور به سر میبرد، گاهی به این میاندیشید که این حمل سر
انجام فاش خواهد شد، چه کسی از من قبول میکند زنی بدون داشتن همسر باردار شود، من با این اتهام چه کنم؟
اما از سوي دیگر، احساس میکرد که این فرزند پیامبر موعود الهی است یک تحفه بزرگ آسمانی میباشد، خداوندي که مرا به
چنین فرزندي بشارت داده و با چنین کیفیت معجز آسایی او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت؟
صفحه 120 از 522
سورة مریم( 19 ): آیۀ 23 .... ص : 85
(آیه 23 )- هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، گر چه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه میبرند تا براي تولد
فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنایی بود و هرگز نمیخواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز
درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت.
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَۀِ). ) « درد وضع حمل، او را به کنار درخت خرمایی کشاند » : قرآن در این زمینه میگوید
که تنها بدنهاي از آن درخت باقی مانده، یعنی درختی خشکیده بود.
در این حالت، توفانی از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مریم را فرا گرفت. به قدري این توفان سخت بود که این بار بر دوشش
قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ ) !« گفت: اي کاش پیش از این مرده بودم و بکلی فراموش میشدم » سنگینی میکرد که بیاختیار
نَسْیاً مَنْسِیا).
بدیهی است تنها ترس تهمتهاي آینده نبود که قلب مریم را میفشرد، مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و
دوست و یاور، در بیابانهاي تنهاي تنها، نبودن محلی براي استراحت، آبی براي نوشیدن و غذا براي ص:
86
خوردن، وسیله براي نگاهداري مولود جدید، اینها همه اموري بود که سخت او را تکان میداد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 24 .... ص : 86
(آیه 24 )- اما این حالت زیاد به طول نیانجامید و همان نقطه روشن امید که همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشیدن گرفت
فَناداها مِنْ ) « ناگهان از طرف پایین پایش صدا زد که: غمگین مباش! پروردگارت زیر پاي تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است »
تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 25 .... ص : 86
(آیه 25 )- و نظري به بالاي سرت بیفکن چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل باروري تبدیل شده که میوهها، شاخههایش را زینت
وَ هُزِّي إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَۀِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیا). ) « تکانی به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد » بخشیدهاند
سورة مریم( 19 ): آیۀ 26 .... ص : 86
فَکُلِی وَ اشْرَبِی). ) « بخور، و (از آن آب گوارا) بنوش » (آیه 26 )- از این غذاي لذیذ و نیرو بخش
وَ قَرِّي عَیْناً). ) !« و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار »
پس هر گاه بشري دیدي (و از تو در این زمینه توضیح خواست) با اشاره بگو: من براي » و اگر از آینده نگرانی، آسوده خاطر باش
فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی ) « خداي رحمان روزه گرفتهام (روزه سکوت) و به همین دلیل امروز با احدي سخن نمیگویم
نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیا).
بنا بر این، از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نیابد.
از تعبیر آیه چنین بر میآید که نذر روزه سکوت براي آن قوم و جمعیت، کار شناخته شدهاي بود، به همین دلیل این کار را بر او
صفحه 121 از 522
ایراد نگرفتند. ولی این نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نیست.
.« روزه سکوت حرام است » : از امام علی بن الحسین (ع) در حدیثی چنین نقل شده
از امیر مؤمنان علی (ع) میخوانیم که از پیامبر اسلام (ص) نقل میفرماید:
ص: 87 .« باید اولین چیزي که زن پس از وضع حمل میخورد رطب باشد »
و از پارهاي از روایات استفاده میشود که بهترین غذاي زن باردار و داروي او رطب است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 27 .... ص : 87
« سر انجام مریم در حالی که او (کودکش) را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد » : (آیه 27 )- مسیح در گاهواره سخن میگوید
(فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ).
هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، بعضی که در قضاوت و داوري، عجول بودند
گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگی! و صد حیف از آن دودمان پاکی که این گونه بد نام شد.
قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیا). ) !« گفتند: اي مریم! کار بسیار عجیب و بدي انجام دادي »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 28 .... ص : 87
یا أُخْتَ ) « اي خواهر هارون! پدر تو آدم بدي نبود، مادرت نیز هرگز آلودگی نداشت » : (آیه 28 )- بعضی به او رو کردند و گفتند
هارُونَ ما کانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیا).
به جهت این است که هارون مرد پاك و صالحی بود، آن چنان که در میان بنی !« اي خواهر هارون » : اینکه آنها به مریم گفتند
اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را میخواستند به پاکی معرفی کنند میگفتند: او برادر یا خواهر هارون است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 29 .... ص : 87
« اشاره به نوزادش عیسی کرد » : (آیه 29 )- در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کاري که انجام داد این بود که
(فَأَشارَتْ إِلَیْهِ). اما این کار بیشتر تعجب آنها را بر انگیخت.
قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا). ) !؟« به او گفتند: ما چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 30 .... ص : 87
(آیه 30 )- به هر حال، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتی شاید عصبانی شدند آن چنان که طبق بعضی از روایات به
یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سختتر و سنگینتر است! ولی این حالت چندان به طول
، قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ). برگزیده تفسیر نمونه، ج 3 ) « گفت: من بنده خدایم » نیانجامید؟ چرا که آن کودك نوزاد زبان به سخن گشود و
ص: 88
آتانِیَ الْکِتابَ). ) « او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده »
وَ جَعَلَنِی نَبِیا). ) « و مرا پیامبر قرار داده است »
صفحه 122 از 522
سورة مریم( 19 ): آیۀ 31 .... ص : 88
وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً ) « و خداوند مرا وجودي پر برکت (وجودي مفید از هر نظر براي بندگان) در هر جا باشم قرار داده است » -( (آیه 31
أَیْنَ ما کُنْتُ).
وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیا). ) « و مرا تا زندهام توصیه به نماز و زکات کرده است »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 32 .... ص : 88
قرار داده است (وَ بَ  را بِوالِدَتِی). « مرا نیکو کار و قدر دان و خیر خواه، نسبت به مادرم » (آیه 32 )- و نیز
وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیا). ) « و مرا جبّار و شقی قرار نداده است »
اشاره به این که « قلب من نرم است و من خود را نزد خود کوچک میدانم » : در روایتی میخوانیم که حضرت عیسی (ع) میگوید
نقطه مقابل جبّار و شقی این دو وصف است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 33 .... ص : 88
و سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که » : (آیه 33 )- و سر انجام این نوزاد (حضرت مسیح) میگوید
وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیا). ) « میمیرم، و آن روز که زنده بر انگیخته میشوم
این جمله هم در مورد یحیی آمده و هم در مورد حضرت مسیح (ع)، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را میگوید و
در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 34 .... ص : 88
(آیه 34 )- مگر فرزند براي خدا ممکن است؟! بعد از آن که قرآن مجید در آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنی از ماجراي
این است » : تولد حضرت مسیح (ع) کرد به نفی خرافات و سخنان شركآمیزي که در باره عیسی گفتهاند پرداخته چنین میگوید
ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ). ) « عیسی بن مریم
مخصوصا در این عبارت روي فرزند مریم بودن او تأکید میکند تا مقدمهاي باشد براي نفی فرزندي خدا.
این قول حقی است که آنها در آن شک و تردید ص: 89 » : و بعد اضافه مینماید
و هر یک در جادهاي انحرافی گام نهادند (قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِیهِ یَمْتَرُونَ). « میکنند
سورة مریم( 19 ): آیۀ 35 .... ص : 89
« هرگز براي خدا شایسته نبود فرزندي انتخاب کند او منزه و پاك از چنین چیزي است » : (آیه 35 )- در این آیه با صراحت میگوید
(ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ).
إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ ) « او هر گاه چیزي را (اراده کند و) فرمان دهد به آن میگوید: موجود باش آن نیز موجود میشود » بلکه
کُنْ فَیَکُونُ).
اشاره به این که: دارا بودن فرزند- آن چنان که مسیحیان در مورد خدا میپندارند- با قداست مقام پروردگار سازگار نیست، از
صفحه 123 از 522
یک سو لازمه آن جسم بودن و از سوي دیگر محدودیت، و از سوي سوم نیاز خداوند است.
ترسیم بسیار زندهاي از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاکمیت او در امر خلقت است. « کُنْ فَیَکُونُ » تعبیر
سورة مریم( 19 ): آیۀ 36 .... ص : 89
(آیه 36 )- آخرین سخن عیسی بعد از معرفی خویش با صفاتی که گفته شد این است که بر مسأله توحید مخصوصا در زمینه عبادت
تأکید کرده، میگوید:
وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ). ) « و خداوند پروردگار من و شماست. او را پرستش کنید این است راه راست »
و به این ترتیب مسیح (ع) از آغاز حیات خود با هر گونه شرك و پرستش خدایان دو گانه و چند گانه مبارزه کرد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 37 .... ص : 89
بعد از او گروههایی از میان » (آیه 37 )- ولی با این همه تأکیدي که مسیح (ع) در زمینه توحید و پرستش خداوند یگانه داشت
و عقاید گوناگونی مخصوصا در باره مسیح ابراز داشتند (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ). « پیروانش اختلاف کردند
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ). ) « واي به حال آنها که راه کفر و شرك را پیش گرفتند، از مشاهده روز عظیم رستاخیز »
تاریخ مسیحیت نیز به خوبی گواهی میدهد که آنها تا چه اندازه بعد از حضرت مسیح (ع) در باره او و مسأله توحید اختلاف
کردند.
بعضی گفتند: او خداست که به زمین نازل شده است! عدهاي را زنده کرده ص: 90
و عدهاي را میرانده سپس به آسمان صعود کرده است! بعضی دیگر گفتند: او فرزند خداست! و بعضی دیگر گفتند: او یکی از
اقانیم سه گانه (سه ذات مقدس) است، اب و ابن و روح القدس (خداي پدر، خداي پسر و روح القدس)! و بعضی دیگر گفتند: او
سومین آن سه نفر است: خداوند معبود است، او هم معبود، و مادرش هم معبود! سر انجام بعضی گفتند: او بنده خداست و فرستاده
او.
و از آنجا که انحراف از اصل توحید، بزرگترین انحراف مسیحیان محسوب میشود در ذیل آیه فوق دیدیم که چگونه خداوند آنها
را تهدید میکند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 38 .... ص : 90
آنها در آن روز که نزد ما میآیند چه گوشهاي شنوا و چه » : (آیه 38 )- این آیه وضع آنها را در صحنه رستاخیز بیان کرده، میگوید
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ ) « چشمهایی بینا پیدا میکنند! ولی این ستمگران، امروز که در دنیا هستند در گمراهی آشکارند
الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
اصولا مشاهده آن دادگاه و آثار اعمال، خواب غفلت را از چشم و گوش انسان میبرد، و حتی کور دلان آگاه و دانا میشوند، ولی
چه سود که این بیداري و آگاهی به حال آنها مفید نیست.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 39 .... ص : 90
آنان را از روز حسرت [- روز » : (آیه 39 )- بار دیگر روي سر نوشت افراد بیایمان و ستمگر در آن روز تکیه کرده، میفرماید
صفحه 124 از 522
وَ) !« رستاخیز که براي همه مایه تأسف است] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مییابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمیآورند
أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَۀٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
هم نیکو کاران تاسف میخورند اي کاش بیشتر عمل نیک انجام داده بودند و هم بد کاران چرا که پردهها کنار میرود و حقایق
اعمال و نتائج آن بر همه کس آشکار میشود.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 40 .... ص : 90
(آیه 40 )- این آیه به همه ظالمان و ستمگران هشدار میدهد این اموالی که در اختیار آنهاست، جاودانی نیست همان گونه که
حیات خود آنها هم جاودانی ص: 91
ما زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند به ارث میبریم و همگی سر » : نمیباشد، بلکه وارث نهایی همه اینها خداست، میفرماید
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ). ) « انجام به سوي ما باز میگردند
سورة مریم( 19 ): آیۀ 41 .... ص : 91
(آیه 41 )- منطق گیرا و کوبنده ابراهیم (ع): در اینجا از قسمتی از زندگانی قهرمان توحید، ابراهیم خلیل پرده بر میدارد و تأکید
میکند که دعوت این پیامبر بزرگ- همانند همه رهبران الهی- از نقطه توحید آغاز شده است.
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ). ) « در این کتاب [قرآن] از ابراهیم یاد کن » : آیه میگوید
إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیا). ) « چرا که او مردي بسیار راستگو و تصدیق کننده (تعلیمات و فرمانهاي الهی) و نیز پیامبر خدا بود »
در واقع بارزترین صفتی که در پیامبران و حاملان وحی الهی لازم است همین معنی میباشد که آنها فرمان پروردگار را بیکم و
کاست به بندگان خدا برسانند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 42 .... ص : 91
در آن هنگام » : میپردازد- پدر در اینجا اشاره به عمو است- و چنین میگوید « آزر » (آیه 42 )- سپس به شرح گفتگوي او با پدرش
إِذْ ) « که به پدرش گفت: اي پدر چرا چیزي را پرستش میکنی که نمیشنود و نمیبیند و نمیتواند هیچ مشکلی را از تو حل کند
قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً)
.این بیان کوتاه و کوبنده یکی از بهترین دلایل نفی شرك و بت پرستی است چرا که یکی از انگیزههاي انسان در مورد شناخت
کردهاند. « دفع ضرر محتمل » پروردگار انگیزه سود و زیان است که علماي عقاید از آن تعبیر به مسأله
او میگوید: چرا تو به سراغ معبودي میروي که نه تنها مشکلی از کار تو نمیگشاید بلکه اصلا قدرت شنوایی و بینائی ندارد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 43 .... ص : 91
اي پدر! علم و » : (آیه 43 )- پس از آن، ابراهیم با منطق روشنی، او را دعوت میکند که در این امر از وي تبعیت کند میگوید
یا أَبَتِ ) « دانشی نصیب من شده که نصیب تو نشده، بنا بر این، از من پیروي کن (و سخن مرا بشنو) تا تو را به راه راست هدایت کنم
إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ صِراطاً سَوِیا). ص: 92
من از طریق وحی الهی آگاهی فراوانی پیدا کردهام و با اطمینان میتوانم بگویم که راه خطا نخواهم پیمود و تو را به راه خطا هرگز
صفحه 125 از 522
من از طریق وحی الهی آگاهی فراوانی پیدا کردهام و با اطمینان میتوانم بگویم که راه خطا نخواهم پیمود و تو را به راه خطا هرگز
دعوت نمیکنم.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 44 .... ص : 92
پدرم! » : (آیه 44 )- سپس این جنبه اثباتی را با جنبه نفی و آثاري که بر مخالفت این دعوت مترتب میشود توأم کرده، میگوید
یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ ) « شیطان را پرستش مکن، چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است
کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیا).
منظور از عبادت در اینجا به معنی اطاعت و پیروي فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب میشود.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 45 .... ص : 92
اي پدر! من از این میترسم که (با این شرك و » : (آیه 45 )- بار دیگر او را متوجه عواقب شوم شرك و بت پرستی کرده، میگوید
یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ ) « بت پرستی که داري) عذابی از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی
عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیا).
پدرم) که نشانه ادب و ) « یا أَبَتِ » در اینجا بسیار جالب است از یک سو مرتبا او را با خطاب « آزر » تعبیر ابراهیم در برابر عمویش
نشان میدهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتی به آزر « أَنْ یَمَسَّکَ » احترام است مخاطب میسازد و از سوي دیگر جمله
ناراحت و نگران است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 46 .... ص : 92
(آیه 46 )- نتیجه دوري از شرك و مشرکان: سخنان منطقی ابراهیم در طریق هدایت پدرش گذشت، اکنون نوبت باز گو کردن
پاسخهاي آزر است تا از مقایسه این دو با یکدیگر، حقیقت و واقعیت آشکار و روشن شود.
قرآن میگوید: نه تنها دلسوزیهاي ابراهیم و بیان پر بارش به قلب آزر ننشست بلکه او از شنیدن این سخنان، سخت برآشفت و
قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ). ) ؟« گفت: اي ابراهیم! آیا تو از خدایان من روي گردانی »
لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ). ) « اگر از این کار خودداري نکنی بطور قطع تو را سنگسار خواهم کرد »
تا دیگر تو را نبینم (وَ اهْجُرْنِی مَلِیا). « و اکنون از من دور شو »
زیده تفسیر نمونه، ج 3، ص: 93
سورة مریم( 19 ): آیۀ 47 .... ص : 93
(آیه 47 )- ولی با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانی، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در
قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ). ) « گفت: سلام بر تو » برابر این تندي و خشونت شدید، با نهایت بزرگواري
را ترك گفت و ممکن است « آزر » ، ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم « سلام » این
سلامی باشد که به عنوان ترك دعوي گفته میشود.
من به زودي براي تو از پروردگارم تقاضاي آمرزش میکنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان » : سپس اضافه کرد
صفحه 126 از 522
سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیا). ) « است
در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 48 .... ص : 93
من از شما (از تو و این قوم بت پرست) کناره گیري میکنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا » : (آیه 48 )- سپس چنین گفت
یعنی از بتها (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ). « میخوانید
وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ ) « و تنها پروردگارم را میخوانم، و امید است که دعاي من در پیشگاه پروردگارم بیپاسخ نماند »
رَبِّی شَقِیا).
این آیه از یک سو، ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان میدهد، و از سوي دیگر قاطعیت او را در عقیدهاش مشخص میکند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 49 .... ص : 93
(آیه 49 )- ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقی ماند، همواره منادي توحید بود، هر
چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضدّ او قیام کردند، اما او سر انجام تنها نماند، پیروان فراوانی در تمام قرون و اعصار پیدا کرد
بطوري که همه خدا پرستان جهان به وجودش افتخار میکنند.
هنگامی که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از اللّه میپرستیدند کناره گیري کرد، اسحاق و » : قرآن در این زمینه میگوید
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ ) « (بعد از اسحاق، فرزندش) یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگی قرار دادیم
دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلا جَعَلْنا نَبِیا). ص: 94
این موهبت بزرگ، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم (ع) در راه مبارزه با بتها و کناره گیري از آن آیین باطل از خود نشان داد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 50 .... ص : 94
وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا). ) « ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم » ، (آیه 50 )- علاوه بر این
رحمت خاصی که ویژه خالصین و مخلصین و مردان مجاهد و مبارز راه خداست.
وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ ) « براي این پدر و فرزندانش، نام نیک و زبان خیر و مقام بر جسته (در میان همه امتها) قرار دادیم » و سر انجام
صِدْقٍ عَلِیا).
خدایا! » این در حقیقت پاسخی است به تقاضاي ابراهیم که در سوره شعراء آیه 84 آمده است: وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ
.« براي من نام نیک در امتهاي آینده قرار ده
سورة مریم( 19 ): آیۀ 51 .... ص : 94
(آیه 51 )- موسی پیامبري مخلص و برگزیده: این آیه و دو آیه بعد اشاره کوتاهی به موسی (ع) دارد که فرزندي است از دودمان
ابراهیم.
وَ اذْکُرْ فِی ) « و در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن » : نخست روي سخن را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید
الْکِتابِ مُوسی).
صفحه 127 از 522
سپس پنج قسمت از مواهبی را که به این پیامبر بزرگ مرحمت فرمود باز گو میکند:
إِنَّهُ ) « که او مخلص بود » -1 او به خاطر اطاعت و بندگی خدا به جایی رسید که، پروردگار او را خالص و پاك ساخت به این ترتیب
کانَ مُخْلَصاً).
و مسلما کسی که به چنین مقامی برسد از خطر انحراف و آلودگی مصون خواهد بود چرا که شیطان با تمام اصراري که براي
ندارد. « مخلصین » منحرف ساختن بندگان خدا دارد خودش اعتراف میکند که قدرت بر گمراه کردن
وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا). ) « و رسول و پیامبري والا مقام بود » -2
حقیقت رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و اداي آن مأموریت شود، و این مقامی است که
همه پیامبرانی که مأمور ص: 95
دعوت بودند داشتند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 52 .... ص : 95
وَ نادَیْناهُ مِنْ ) « ما او را از طرف راست کوه طور فرا خواندیم » : (آیه 52 )- سوم: این آیه اشاره به آغاز رسالت موسی کرده، میگوید
جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ).
گذشته و به سوي مصر در حرکت بود به همسرش درد وضع « مدین » در آن شب تاریک و پر وحشتی که با همسرش از بیابانهاي
حمل دست داد، و گرفتار سرماي شدیدي شد و به دنبال شعله آتشی در حرکت بود، ناگهان برقی از دور درخشید و ندایی
برخاست و به موسی (ع) فرمان رسالت داده شد، و این بزرگترین افتخار و شیرینترین لحظه در عمر او بود.
وَ قَرَّبْناهُ نَجِیا). ) « ما او را نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم » -4 علاوه بر این
نداي الهی موهبتی بود و تکلّم با او موهبت دیگر.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 53 .... ص : 95
تا پشتیبان و یار و همکار او « از رحمت خود، برادرش هارون را که او نیز پیامبري بود به او بخشیدیم » (آیه 53 )- پنجم: و سر انجام
باشد (وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 54 .... ص : 95
بزرگترین فرزند ابراهیم، به میان میآورد، و یاد ابراهیم را با « اسماعیل » (آیه 54 )- اسماعیل پیامبر صادق الوعد: در اینجا سخن از
یاد فرزندش اسماعیل، و برنامههایش را با برنامههاي او تکمیل میکند، و پنج صفت از صفات بر جسته او را که میتواند براي
همگان الگو باشد بیان میکند.
وَ اذْکُرْ فِی ) « و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن » : روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید
الْکِتابِ إِسْماعِیلَ).
إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ). ) « که او در وعدههایش صادق بود »
وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا). ) « و پیامبر عالی مقامی بود »
صفحه 128 از 522
سورة مریم( 19 ): آیۀ 55 .... ص : 95
وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ). ) « و او همواره خانواده خود را به نماز و زکات، امر میکرد » -( (آیه 55
وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا). ) « و همواره مورد رضایت پروردگارش بود »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 56 .... ص : 95
(آیه 56 )- اینها پیامبران راستین بودند، اما ... در آخرین قسمت از ص: 96
یاد آوریهاي این سوره، سخن از ادریس پیامبر، به میان آمده است.
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ ) « و در این کتاب (آسمانی قرآن) از ادریس یاد کن که او صدّیق و پیامبر بود » : نخست میگوید
صِدِّیقاً نَبِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 57 .... ص : 96
وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا). ) « و ما او را به مقام بلندي رساندیم » : (آیه 57 )- سپس به مقام بلند پایه او اشاره کرده، میگوید
منظور، عظمت مقامات معنوي و درجات روحانی این پیامبر بزرگ است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 58 .... ص : 96
(آیه 58 )- سپس به صورت یک جمع بندي از تمام افتخاراتی که در آیات گذشته پیرامون انبیاء بزرگ و صفات و حالات آنها و
آنها پیامبرانی بودند که خداوند آنان را مشمول نعمت خود قرار » : مواهبی که خداوند به آنها داده بود، بیان گردید چنین میگوید
أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ). ) « داده بود
که بعضی از فرزندان آدم بودند، و بعضی از فرزندان کسانی که با نوح در کشتی سوار کردیم و بعضی از دودمان ابراهیم و »
مِنْ ذُرِّیَّۀِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّۀِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ). ) « اسرائیل
ذریه کسانی که با نوح بر کشتی » در این آیه، ادریس است که طبق مشهور، جد نوح پیامبر بود، و منظور از « ذریه آدم » منظور از
ابراهیم است، زیرا ابراهیم از فرزندان سام فرزند نوح بوده. « سوار شدند
موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی ،« ذریه اسرائیل » اسحاق و اسماعیل و یعقوب است، و منظور از « ذریه ابراهیم » و منظور از
میباشد.
و از کسانی که هدایت کردیم و بر گزیدیم » : سپس این بحث را با یاد پیروان راستین این پیامبران بزرگ تکمیل کرده، میگوید
(افرادي هستند که) وقتی آیات خداوند رحمان بر آنها خوانده شود به خاك میافتند و سجده میکنند، و سیلاب اشکشان سرازیر
وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا). ) « میشود
سورة مریم( 19 ): آیۀ 59 .... ص : 96
(آیه 59 )- سپس از گروهی که از مکتب انسان ساز انبیاء جدا شدند و پیروانی ناخلف از آب در آمدند سخن میگوید و قسمتی از
اعمال زشت آنها را بر شمرده، ص: 97
صفحه 129 از 522
بعد از آنها فرزندان ناشایستهاي روي کار آمدند که نماز را ضایع کردند، و از شهوات پیروي نمودند که به زودي » : میگوید
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیا). ) « (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید
این جمله ممکن است اشاره به گروهی از بنی اسرائیل باشد که در طریق گمراهی گام نهاده، پیروي از شهوات را بر ذکر خدا
ترجیح دادند.
و منظور از ضایع کردن نماز در اینجا انجام دادن اعمالی است که نماز را در جامعه ضایع کند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 60 .... ص : 97
(آیه 60 )- از آنجا که برنامه قرآن در همه جا این است که راه باز گشت به سوي ایمان و حق را باز بگذارد در اینجا نیز بعد از ذکر
مگر آنها که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت » : سرنوشت نسلهاي ناخلف چنین میگوید
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً). ) « میشوند و کمترین ظلمی به آنها نخواهد شد
بنا بر این، چنان نیست که اگر کسی یک روز در شهوات غوطهور شود براي همیشه مهر یأس و نومیدي از رحمت خدا بر پیشانی او
کوفته شود، بلکه تا نفسی باقی است و انسان در قید حیات دنیا است، راه باز گشت و توبه باز است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 61 .... ص : 97
(آیه 61 )- توصیفی از بهشت! در اینجا که از بهشت و نعمتهاي آن یاد شده، نخست بهشت موعود را چنین توصیف میکند:
ولی به آن ایمان دارند (جَنَّاتِ « باغهایی است جاودانی که خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده است، و آنها آن را ندیدهاند »
عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِ).
إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیا). ) « مسلما وعده خدا تحقق یافتنی است »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 62 .... ص : 97
آنها هرگز در آنجا سخن لغو و بیهودهاي » : (آیه 62 )- پس از آن به یکی از بزرگترین نعمتهاي بهشتی اشاره کرده، میگوید
لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً). ) « نمیشنوند
نه دروغی، نه دشنامی، نه تهمتی نه زخم زبانی، نه سخریهاي و نه حتی سخن بیهودهاي.
إِلَّا سَلاماً). سلامی که نشانه یک ص: 98 ) « و جز سلام در آنجا سخنی نیست »
محیط امن و امان، یک محیط مملوّ از صفا و صمیمیت و پاکی و تقوا و صلح و آرامش است.
وَ لَهُمْ ) « هر صبح و شام روزي آنها در بهشت در انتظارشان است » : و به دنبال این نعمت به نعمت دیگري اشاره کرده، میگوید
رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 63 .... ص : 98
(آیه 63 )- پس از توصیف اجمالی بهشت و نعمتهاي مادي و معنوي آن، بهشتیان را در یک جمله کوتاه معرفی کرده، میگوید:
تِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیا). ) « این همان بهشتی است که به بندگان پرهیزکار به ارث میدهیم »
نیست. « تقوا » و به این ترتیب کلید در بهشت با تمام آن نعمتها که گذشت چیزي جز
صفحه 130 از 522
سورة مریم( 19 ): آیۀ 64 .... ص : 98
آیه 64 - شأن نزول: جمعی از مفسران چنین آوردهاند که: چند روزي، وحی قطع شد، و جبرئیل پیک وحی الهی به سراغ پیامبر
نیامد، هنگامی که این مدت سپري گشت و جبرئیل بر پیامبر نازل شد، به او فرمود: چرا دیر کردي؟ من بسیار مشتاق تو بودم،
جبرئیل گفت: من به تو مشتاقترم! ولی من بندهاي مأمورم هنگامی که مأمور شوم میآیم و هنگامی که دستور نداشته باشم
خودداري میکنم.
وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا ) « ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمیشویم » : تفسیر: بندگانیم جان و دل بر کف! آیه از زبان پیک وحی میگوید
بِأَمْرِ رَبِّکَ).
آنچه پیش روي ما و آنچه پشت سر ما، و آنچه در میان این دو است همه از آن » همه چیز از اوست و ما بندگانیم جان و دل بر کف
لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَیْنَ ذلِکَ). خلاصه آینده و گذشته و حال و اینجا و آنجا و همه جا و دنیا و آخرت و برزخ ) « اوست
همه متعلق به ذات پاك پروردگار است.
وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیا). ) « پروردگارت فراموشکار نبوده و نیست » : و این را بدان که
سورة مریم( 19 ): آیۀ 65 .... ص : 98
« پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو قرار دارد » (آیه 65 )- سپس اضافه میکند: اینها همه به فرمان پروردگار توست
(رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما). ص: 99
فَاعْبُدْهُ). عبادتی توأم با توحید و اخلاص. ) « پس تنها او را پرستش کن » ، حال که چنین است و همه خطوط به او منتهی میشود
و در راه » : و از آنجا که در این راه- راه بندگی و اطاعت و عبادت خالصانه خدا- مشکلات و سختیها فراوان است، اضافه میکند
وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ). ) « عبادت او صابر و شکیبا باش
؟« آیا مثل و مانندي براي او (خداوند) مییابی » : و در آخرین جمله میگوید
(هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا).
این جمله در حقیقت دلیلی است بر آنچه در جمله قبل آمده، یعنی، مگر براي ذات پاکش شریک و مانندي هست که دست به
سوي او دراز کنی و او را پرستش نمائی؟!
سورة مریم( 19 ): آیۀ 66 .... ص : 99
نازل شده که قطعه استخوان پوسیدهاي را « ولید بن مغیره » یا « ابیّ بن خلف » ! آیه 66 - شأن نزول: این آیه و چهار آیه بعد در مورد
در دست گرفته بودند و آن را با دست خود نرم میکردند و در برابر باد میپاشیدند، تا هر ذرهاي از آن به گوشهاي پراکنده گردد،
و میگفتند: محمّد را بنگرید که گمان میکند خداوند ما را بعد از مردن و پوسیده شدن استخوانهایمان مثل این استخوان، بار دیگر
زنده میکند، چنین چیزي ابدا ممکن نیست! تفسیر: در آیات گذشته بحثهاي قابل ملاحظهاي در باره رستاخیز و بهشت و دوزخ به
و انسان میگوید: آیا هنگامی که من مردم، در آینده زنده میشوم » میان آمد. در این آیه گفتار منکران معاد را چنین بازگو میکند
وَ یَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیا). یعنی چنین چیزي امکان ندارد. ) !؟« و سر از قبر بر میدارم
صفحه 131 از 522
سورة مریم( 19 ): آیۀ 67 .... ص : 99
آیا انسان (این واقعیت را) به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این » : (آیه 67 )- بلا فاصله با همان لحن و تعبیر به آن پاسخ میگوید
أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً). ) !؟« آفریدیم، و او ابدا چیزي نبود
سورة مریم( 19 ): آیۀ 68 .... ص : 99
قسم به پروردگارت که ما » : (آیه 68 )- در این آیه با لحن بسیار قاطع، منکران معاد و گنهکاران بیایمان را تهدید کرده، میگوید
همه آنها را با شیاطینی (که آنان را ص: 100
فَوَ رَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّیاطِینَ). ) « وسوسه میکردند و یا معبودشان بودند، همه را) محشور میکنیم
ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا). ) « سپس همه آنها را گردا گرد جهنم در حالی که به زانو در آمدهاند حاضر میکنیم »
این آیه نشان میدهد که دادگاه افراد بیایمان و گنهکار در نزدیکی جهنم است!
سورة مریم( 19 ): آیۀ 69 .... ص : 100
(آیه 69 )- و از آنجا که اولویتها در آن دادگاه عدل منظور میشود در این آیه میگوید: ما اول به سراغ سرکشترین و یاغیترین
ثُمَّ ) « سپس ما از هر گروه و جمعیتی افرادي را که از همه در برابر خداوند رحمان سرکشتر بودند جدا میکنیم » ، افراد میرویم
لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَۀٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتِیا).
را به دست فراموشی سپردند و در برابر ولی نعمت خود به گستاخی، طغیان و « رحمان » همان بیشرمانی که حتی مواهب خداي
یاغیگري برخاستند، آري اینها از همه به آتش دوزخ سزاوارترند!
سورة مریم( 19 ): آیۀ 70 .... ص : 100
« سپس ما به خوبی از کسانی که براي سوختن در آتش اولویت دارند آگاهیم » : (آیه 70 )- باز روي این معنی تأکید کرده، میگوید
(ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلی بِها صِلِیا). دقیقا آنها را انتخاب میکنیم و در این انتخاب هیچ گونه اشتباهی رخ نخواهد داد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 71 .... ص : 100
(آیه 71 )- همه وارد جهنم میشوند! همچنان بحث در ویژگیهاي رستاخیز و پاداش و کیفر است نخست به مطلبی که شاید شنیدنش
وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها). ) « و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنّم میشوید » : براي غالب مردم شگفتانگیز باشد اشاره کرده، میگوید
کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیا). ) « این امري است حتمی و قطعی بر پروردگارت »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 72 .... ص : 100
سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن نجات میدهیم، و ظالمان و ستمگران را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو » -( (آیه 72
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیا). ص: 101 ) « در آمدهاند در آن رها میکنیم
در تفسیر دو آیه فوق باید بگوییم همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم میشوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم
صفحه 132 از 522
چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد «1» « یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ » خواهد بود همان گونه که آتش نمرود بر ابراهیم
گویی از آنان دور میشود و فرار میکند، و هر جا آنها قرار میگیرند خاموش میگردد، ولی دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ
دارند همچون ماده قابل اشتعالی که به آتش برسد فورا شعلهور میشوند.
در حقیقت مشاهده دوزخ و عذابهاي آن، مقدمهاي خواهد بود که مؤمنان از نعمتهاي خدا داد بهشت حد اکثر لذت را ببرند و
دوزخیان نیز از مشاهده سلامت بهشتیان مجازات بیشتري میبینند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 73 .... ص : 101
(آیه 73 )- به دنبال بحثی که در آیات قبل، پیرامون ظالمان بیایمان شد، در اینجا گوشهاي از منطق و سر نوشت آنها را شرح
میدهد.
میدانیم نخستین گروهی که به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ایمان آوردند مستضعفان پاکدلی بودند که دستشان از مال و منال
دنیا تهی بود.
از آنجا که معیار ارزش در جامعه جاهلی آن زمان- همچون هر جامعه جاهلی دیگر- همان زر و زیور و پول و مقام و هیأت ظاهر
بود، ثروتمندان ستمکار بر گروه مؤمنان فقیر، فخر فروشی کرده، میگفتند: نشانه شخصیت ما با ماست، و نشانه شخصیت شما همان
و هنگامی که آیات روشن ما » : فقر و محرومیتتان است! این خود دلیل بر حقانیت ما و عدم حقانیت شماست! چنانکه قرآن میگوید
بر آنها خوانده شود کافران (مغرور و ستمگر) به کسانی که ایمان آوردهاند میگویند کدامیک از دو گروه ما و شما جایگاهش
وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا ) ؟« بهتر، جلسات انس و مشورتش زیباتر، و بذل و بخشش او بیشتر است
أَيُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 74 .... ص : 101

ی
آ
74 -
)
ی
ل
و
ن
آ
ر
ق
ا
ب
ی
ن
ا
ی
ب
لا م
ا
ک
ل
د
ت
س
م
و
ر
د
ن
ی
ع
ل
ا
ح
ع
ط
ا
ق
و
ه
د
ن
ب
و
ک
،
ه
ب
__________________________________________________
. 1) سوره انبیاء ( 21 ) آیه 69 )
ص: 102
و چه بسیار اقوامی را پیش از آنان نابود کردیم که هم » آنها چنین پاسخ میگوید: اینها گویا فراموش کردهاند تاریخ گذشته بشر را
وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیاً). ) « مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر
آیا پول و ثروت آنها و مجالس پر زرق و برق و لباسهاي فاخر و چهرههاي زیبایشان توانست جلو عذاب الهی را بگیرد؟
سورة مریم( 19 ): آیۀ 75 .... ص : 102
(آیه 75 )- سپس هشدار دیگري به آنها میدهد، که به آنها بگو: گمان نکنید اي ستمگران بیایمان این مال و ثروت شما مایه
بگو: کسی که در گمراهی است (و اصرار بر ادامه این راه دارد) باید » رحمت است، بلکه چه بسا، این دلیل عذاب الهی باشد
و این زندگی مرفّه همچنان ادامه یابد (قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَۀِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَ  دا). این همان چیزي « خداوند به او مهلت دهد
ذکر شده است. « استدراج » است که در بعضی از آیات قرآن- مانند آیه 182 و 183 سوره اعراف- به عنوان مجازات
صفحه 133 از 522
حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا ) !« تا زمانی که وعدههاي الهی را با چشم خود ببینند یا عذاب (این دنیا) یا (عذاب) قیامت »
السَّاعَۀَ).
فَسَ یَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ ) !« پس (آن روز) خواهند دانست، چه کسی مکان و مجلسش بدتر و لشکرش ناتوانتر است »
جُنْداً).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 76 .... ص : 102
و اما کسانی که در راه هدایت گام نهادند » (آیه 76 )- این عاقبت و سر نوشت ستمگران و فریفتگان زرق و برق و لذات دنیاست
وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُديً). ) « خداوند بر هدایتشان میافزاید
بدیهی است هدایت درجاتی دارد هنگامی که درجات نخستین آن به وسیله انسان پیموده شود خداوند دست او را میگیرد و به
درجات عالیتر میبرد.
در پایان آیه به آنها که بر زیورهاي زود گذرشان در دنیا تکیه کرده، و آن را وسیله تفاخر بر دیگران قرار دادهاند پاسخ میدهد:
وَ الْباقِیاتُ ) « آثار و اعمال صالحی که از انسان باقی میماند در پیشگاه پروردگار تو ثوابش بیشتر و عاقبتش ارزشمندتر است »
الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَ  دا).
ص: 103
سورة مریم( 19 ): آیۀ 77 .... ص : 103
(آیه 77 )- یک تفکر خرافی و انحرافی! بعضی از مردم معتقدند که ایمان و پاکی و تقوا با آنها سازگار نیست! و سبب میشود که
دنیا به آنها پشت کند، در حالی که با بیرون رفتن از محیط ایمان و تقوا، دنیا به آنها رو خواهد کرد، و مال و ثروت آنها زیاد
میشود! در عصر و زمان پیامبر- همچون عصر ما- افراد نادانی بودند که چنین پندار خطرناکی داشتند و یا لا اقل تظاهر به آن
میکردند.
قرآن در اینجا- به تناسب بحثی که قبلا پیرامون سر نوشت کفار و ظالمان بیان شد- از این طرز فکر و عاقبت آن سخن میگوید.
أَ) !« آیا دیدي کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت: مسلما اموال و فرزندان فراوانی نصیبم خواهد شد » : نخست میفرماید
فَرَأَیْتَ الَّذِي کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالًا وَ وَلَداً).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 78 .... ص : 103
آیا او از اسرار غیب آگاه شده یا از خدا عهد و پیمانی در این زمینه گرفته » : (آیه 78 )- سپس قرآن به آنها چنین پاسخ میگوید
أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً). ) !؟« است
کسی میتواند چنین پیشگویی کند و رابطهاي میان کفر و دارا شدن مال و فرزندان قائل شود که آگاه بر غیب باشد، زیرا ما هیچ
رابطهاي میان این دو نمیبینیم، و یا عهد و پیمانی از خدا گرفته باشد، چنین سخنی نیز بیمعنی است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 79 .... ص : 103
این چنین نیست (هرگز کفر و بیایمانی مایه فزونی مال و فرزند کسی نخواهد شد) ما به » : (آیه 79 )- بعد با لحن قاطع اضافه میکند
صفحه 134 از 522
کَلَّا سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ). ) « زودي آنچه را میگوید، مینویسیم
آري! این سخنان بیپایه که ممکن است مایه انحراف بعضی از ساده لوحان گردد همه در پرونده اعمال آنها ثبت خواهد شد.
عذابهایی پی در پی و یکی بالاي دیگر (وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَ  دا). این مال و « و ما عذاب خود را بر او مستمر خواهیم داشت »
فرزندان که مایه غرور و گمراهی است، خود عذابی است مستمر براي آنها!
ص: 104
سورة مریم( 19 ): آیۀ 80 .... ص : 104
وَ نَرِثُهُ ما ) « و آنچه را او میگوید (از اموال و فرزندان) از او به ارث میبریم، و روز قیامت تک و تنها نزد ما خواهد آمد » -( (آیه 80
یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً).
آري! سر انجام همه این امکانات مادي را میگذارد و میرود و با دست تهی در آن دادگاه عدل پروردگار حاضر میشود، در
حالی که نامه اعمالش از گناهان سیاه و از حسنات خالی است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 81 .... ص : 104
و آنها غیر از خدا معبودانی براي » : (آیه 81 )- این آیه به یکی دیگر از انگیزههاي این افراد در پرستش بتها اشاره کرده، میگوید
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَۀً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِ  زا). و براي آنها در پیشگاه خدا شفاعت کنند، ) « خود انتخاب کردهاند تا مایه عزّتشان باشد
و در مشکلات یاریشان دهند، اما چه پندار نادرست و خیال خامی؟
سورة مریم( 19 ): آیۀ 82 .... ص : 104
هرگز چنین نیست (که آنها پنداشتند، نه تنها بتها مایه عزّتشان نخواهند بود، بلکه سر چشمه ذلت و عذابند، و به همین » -( (آیه 82
جهت) به زودي (یعنی در روز رستاخیز معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد (و از آنها بیزاري میجویند بلکه) بر ضدّشان قیام
کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِ  دا). ) « میکنند
روز قیامت معبودهایی را که جز خدا انتخاب کردند بر ضدّشان خواهند بود و از » : در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نقل شده که
.« آنها و از عبادت کردنشان بیزاري میجویند
سورة مریم( 19 ): آیۀ 83 .... ص : 104
(آیه 83 )- در اینجا از این حقیقت بحث میشود که معبودها نه تنها مایه عزتشان نبودند بلکه مایه بد بختی و ذلتشان گشتند آیه
أَ لَمْ تَرَ ) « آیا ندیدي که ما شیاطین را به سوي کافران فرستادیم که آنها را در راه غلطشان تحریک، بلکه زیر و رو میکند » : میگوید
أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَ  زا).
تسلط شیاطین بر انسانها یک تسلط اجباري و ناآگاه نیست، بلکه این انسان است که به شیاطین اجازه ورود به درون قلب و جان
خود میدهد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 84 .... ص : 104
صفحه 135 از 522
پس در باره آنها عجله مکن ما تمام اعمال آنها را دقیقا شماره » : (آیه 84 )- در این آیه روي سخن را به پیامبر (ص) کرده، میگوید
فَلا ص: 105 ) « و احصا میکنیم
تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَ  دا). و همه را براي آن روز که دادگاه عدل الهی تشکیل میشود، ثبت و ضبط خواهیم کرد.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور شمردن ایام عمر، بلکه نفسهاي آنهاست، یعنی مدت بقاء عمر آنها کوتاه است و
تحت شماره و عدد میباشد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 85 .... ص : 105
را در عباراتی کوتاه و گویا چنین بیان میکند همه این اعمال را براي روزي « مجرمین » و « متقین » (آیه 85 )- سپس مسیر نهایی
در آن روز پرهیز کاران را دسته جمعی (با عزت و احترام) بسوي خداوند رحمان، (و پاداشهاي او) محشور » : ذخیره کردهایم که
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً). ) «... میکنیم
اي» : امام صادق علیه السّلام میفرماید: علی علیه السّلام تفسیر این آیه را از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله جویا شد حضرتش فرمود
علی! وفد حتما به کسانی میگویند که سوار بر مرکبند آنها افرادي هستند که تقوا و پرهیز کاري را پیشه ساختند، خدا آنها را
.« دوست داشت و آنان را مخصوص خود گردانید، و از اعمالشان خشنود شد، و نام متقین بر آنها گذارد
سورة مریم( 19 ): آیۀ 86 .... ص : 105
وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلی جَهَنَّمَ ) « مجرمان را در حالی که تشنه کامند به سوي جهنم میرانیم » ، (آیه 86 )- سپس میگوید: در مقابل
وِرْداً). همان گونه که شتران تشنه را به سوي آبگاه میرانند، منتها در اینجا آبی نیست بلکه آتش است.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 87 .... ص : 105
آنها هرگز مالک شفاعت (در » (آیه 87 )- و اگر تصور کنند که در آنجا از طریق شفاعت میتوانند به جایی برسند، باید بدانند که
لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَۀَ). نه کسی از آنها شفاعت میکند، و به طریق اولی قادر بر آن نیستند که از کسی شفاعت کنند. ) « آنجا) نیستند
إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً). ) « مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد »
تنها این دستهاند که مشمول شفاعت شافعان میشوند و یا مقامشان از این هم برتر است و توانایی دارند از گنهکارانی که لایق
شفاعتند شفاعت کنند. ص: 106
منظور از عهد هر گونه رابطه با پروردگار و معرفت و اطاعت او، و همچنین ارتباط و پیوند با مکتب اولیاي حق، و هر گونه عمل
صالح میباشد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 88 .... ص : 106
(آیه 88 )- خدا و فرزند داشتن! از آنجا که در آیات پیشین سخن از شرك و پایان کار مشرکان بود، در پایان بحث به یکی از
و آنها » شاخههاي شرك یعنی، اعتقاد به وجود فرزند براي خدا اشاره کرده، و زشتی این سخن را با قاطعترین بیان باز گو میکند
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً). ) !« گفتند: خداوند رحمان فرزندي براي خود انتخاب کرده
صفحه 136 از 522
و بت پرستان در باره « عزیر » فرزند حقیقی خداست که یهودیان نیز در باره ،« مسیح » نه تنها مسیحیان عقیده داشتند حضرت
چنین اعتقاد داشتند و آنها را دختران خدا میپنداشتند. « فرشتگان »
سورة مریم( 19 ): آیۀ 89 .... ص : 106
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِ  دا). ) !« راستی مطلب زشت و زنندهاي گفتید » : (آیه 89 )- آنگاه با لحنی کوبنده میگوید
سورة مریم( 19 ): آیۀ 90 .... ص : 106
(آیه 90 )- از آنجا که چنین نسبت ناروایی مخالف اصل توحید است، گویی تمام عالم هستی که بر پایه توحید بنا شده است از این
نسبت ناروا در وحشت و اضطراب فرو میروند.
!« نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد » : لذا اضافه میکند
(تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَ  دا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 91 .... ص : 106
أَنْ دَعَوْا ) « به خاطر این که براي خداوند رحمان فرزندي ادعا کردند » : (آیه 91 )- باز براي تأکید و بیان اهمیت موضوع میگوید
لِلرَّحْمنِ وَلَداً).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 92 .... ص : 106
هرگز براي خداوند رحمان، سزاوار نیست که » (آیه 92 )- اینها در حقیقت خدا را به هیچ وجه نشناختهاند و گر نه میدانستند
وَ ما یَنْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً). ) « فرزندي برگزیند
انسان فرزند را براي یکی از چند چیز میخواهد:
یا به خاطر این است که براي بقاء نسل خود نیاز به تولید مثل دارد. ص: 107
یا کمک و یار و یاوري میطلبد یا از تنهایی وحشت دارد. اما هیچ یک از این مفاهیم در باره خدا معنی ندارد، نه قدرتش محدود
است، نه حیات او پایان میگیرد، نه ضعف و سستی در وجود او راه دارد و نه احساس تنهایی و نه نیاز.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 93 .... ص : 107
و سر بر فرمانش (إِنْ کُلُّ مَنْ « تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند » : (آیه 93 )- به همین دلیل در این آیه میگوید
فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً).
و با این که همه بندگان جان و دل بر کف او هستند، نیازي به اطاعت و فرمانبرداري آنها ندارد بلکه آنها هستند که نیازمندند.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 94 .... ص : 107
لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَ  دا). یعنی هرگز تصور نکنید که با ) « او همه آنها را شماره کرده و دقیقا تعداد آنها را میداند » -( (آیه 94
صفحه 137 از 522
وجود این همه بندگان چگونه ممکن است حساب آنها را داشته باشد.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 95 .... ص : 107
وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ فَرْداً). ) « و همه آنها روز رستاخیز تک و تنها در محضر او حاضر میشوند » -( (آیه 95
بنابراین هم مسیح، هم عزیر، هم فرشتگان و هم تمامی انسانها مشمول این حکم عمومی او هستند با این حال چه نازیباست که
فرزندي براي او قائل شویم و چه اندازه ذات پاك او را از اوج عظمت به پایین میآوریم.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 96 .... ص : 107
(آیه 96 )- ایمان سر چشمه محبوبیت! در این آیه و دو آیه بعد باز هم سخن از مؤمنان با ایمان و نیز ظالمان و ستمگران بیایمان، و
سخن از قرآن و بشارتها و انذارهاي آن است.
مسلما کسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادهاند خداوند رحمان محبتی براي آنان در دلها قرار » : نخست میفرماید
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُ  دا). ) « میدهد
ایمان و عمل صالح بازتابی دارد به وسعت عالم هستی، و شعاع محبوبیت حاصل از آن تمام پهنه آفرینش را فرا میگیرد، ذات پاك
خداوند چنین کسانی را دوست دارد، نزد همه اهل آسمان محبوبند، و این محبت در قلوب انسانهایی که در برگزیده تفسیر نمونه،
ج 3، ص: 108
زمین هستند پرتو افکن میشود.
روایات متعددي در شأن نزول این آیه از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که نشان میدهد نخستین بار این آیه در
مورد علی علیه السّلام نازل گردیده است، ولی نزول این آیه در مورد علی علیه السّلام به عنوان یک نمونه أتمّ و أکمل است و مانع
از تعمیم مفهوم آن در مورد همه مؤمنان با سلسله مراتب، نخواهد بود.
سورة مریم( 19 ): آیۀ 97 .... ص : 108
ما قرآن را بر زبان تو آسان » : که سر چشمه پرورش ایمان و عمل صالح است اشاره کرده میگوید « قرآن » (آیه 97 )- سپس به
فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ) « ساختیم، تا پرهیز کاران را به وسیله آن بشارت دهی، و دشمنان سر سخت و لجوج را انذار کنی
الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُ  دا).
سورة مریم( 19 ): آیۀ 98 .... ص : 108
(آیه 98 )- آخرین آیه به عنوان دلداري به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان- مخصوصا با توجه به این نکته که این سوره در مکه
نازل شده و در آن روز مسلمانان سخت تحت فشار بودند- و نیز به عنوان تهدید و هشدار به همه دشمنان عنود و لجوج میگوید:
و چه بسیار اقوام بیایمان و گنهکاري که قبل از اینها هلاك و نابود کردیم (آن چنان محو و نابود شدند که اثري از آنها باقی »
وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ ) ؟« نماند) آیا تو اي پیامبر! احدي از آنها را احساس میکنی؟ یا کمترین صدایی از آنان میشنوي
تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً).
یعنی این اقوام ستمگر و دشمنان سر سخت حق و حقیقت آن چنان در هم کوبیده شدند که حتی صداي آهستهاي از آنان به گوش
صفحه 138 از 522
نمیرسد.
« پایان سوره مریم »
ص: 109
سوره طه [ 20 ] .... ص : 109
اشاره
نازل شده و 135 آیه است « مکّه » این سوره در
محتواي سوره: .... ص : 109
میگوید. « معاد » و « مبدأ » بیشتر سخن از « مکّی » این سوره نیز همانند سایر سورههاي
بخش اول: اشاره کوتاهی به عظمت قرآن و بخشی از صفات جلال و جمال پروردگار است.
و در بخش دوم: که بیش از هشتاد آیه را در بر میگیرد از داستان موسی (ع) سخن میگوید.
در سومین بخش: در باره معاد و قسمتی از خصوصیات رستاخیز سخن میگوید.
در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.
و در بخش پنجم: سر گذشت آدم و حوّا را در بهشت و سپس ماجراي وسوسه ابلیس و سر انجام هبوط آنها را در زمین، توصیف
میکند.
و بالاخره در آخرین قسمت، نصیحت و اندرزهاي بیدار کنندهاي، براي همه مؤمنان بیان میدارد.
فضیلت تلاوت سوره: .... ص : 109
تلاوت سوره طه را ترك نکنید چرا که خدا آن را دوست میدارد و دوست میدارد » : در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم
کسانی را که آن را تلاوت کنند، هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قیامت نامه اعمالش را به دست راستش
میسپارد، و بدون حساب به بهشت میرود، و در ص: 110
.« آخرت آنقدر پاداش به او میدهد که راضی شود
البته منظور تلاوتی است که مقدمه اندیشه باشد اندیشهاي که آثارش در تمام اعمال و گفتار انسان متجلّی شود.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة طه( 20 ): آیۀ 1 .... ص : 110
طه). ) « ط، ه » (آیه 1)- باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه، رو برو میشویم، که حسّ کنجکاوي انسان را بر میانگیزد
اي کسی که طالب حقی، » از اسامی پیامبر است و معنی آن یا طالب الحقّ، الهادي الیه « طه » در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم
است. « و هدایت کننده به سوي آنی
میباشد، میدانیم استفاده از حروف « هادي الیه » اشاره به « ها » و « طالب الحقّ » اشاره به « طا » مرکب از دو حرف رمزي است « طه »
صفحه 139 از 522
رمزي و علایم اختصاري در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسیار مورد استفاده است.
براي پیامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا که آل « اسم خاص » بر اثر گذشت زمان، تدریجا به صورت « یس » مانند « طه » و کلمه
تعبیر شده است. « یابن طه » میگویند، و از حضرت مهدي- عج- در دعاي ندبه « آل طه » پیامبر (ص) را نیز
سورة طه( 20 ): آیۀ 2 .... ص : 110
اشاره
( (آیه 2
شأن نزول: .... ص : 110
پیامبر (ص) بعد از نزول وحی و قرآن، بسیار عبادت میکرد، مخصوصا ایستاده به عبادت مشغول میشد، آنقدر که پاهاي او متورم
میگردید- آیه نازل شد و به پیامبر دستور داد که این همه رنج و ناراحتی بر خود تحمیل نکن.
تفسیر: .... ص : 110
ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ ) « ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی » : در این آیه روي سخن را به پیامبر کرده، میفرماید
الْقُرْآنَ لِتَشْقی).
درست است که عبادت از بهترین کارهاست، ولی هر کار حسابی دارد، نباید آن قدر بر خود تحمیل کنی که پاهایت متورم گردد و
نیرویت براي تبلیغ و جهاد کم شود.
ص: 111
سورة طه( 20 ): آیۀ 3 .... ص : 111
نازل « جز براي یادآوري کسانی که از خدا میترسند » (آیه 3)- در این آیه هدف نزول قرآن را چنین شرح میدهد: ما قرآن را
نکردیم (إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشی).
نشان میدهد تا یک نوع احساس مسؤولیت (خشیت و ترس) در آدمی نباشد، پذیراي حقایق نخواهد شد. « من یخشی » تعبیر
سورة طه( 20 ): آیۀ 4 .... ص : 111
است میپردازد، تا از طریق شناخت او، عظمت قرآن آشکارتر شود، « نازل کننده قرآن » (آیه 4)- سپس به معرفی خداوندي که
تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ ) « این قرآن از سوي کسی نازل شده که خالق زمین و آسمانهاي بلند و بر افراشته است » : میگوید
السَّماواتِ الْعُلی).
در حقیقت این توصیف، اشاره به ابتدا و انتهاي نزول قرآن میکند، انتهاي آن زمین و ابتدایش آسمانهاست.
صفحه 140 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 5 .... ص : 111
رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا » (آیه 5)- باز به معرفی پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، میگوید: او خداوندي است
الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوي). ) « گرفته، و بر عرش مسلط است
جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 6 .... ص : 111
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، » : او سخن میگوید « مالکیت » خدا بر عالم هستی از « حاکمیت » (آیه 6)- به دنبال
لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّري). ) « و آنچه میان این دو، و آنچه در زیر خاك (پنهان) است
سورة طه( 20 ): آیۀ 7 .... ص : 111
اگر سخن آشکارا » او اشاره کرده، میگوید: او آن قدر احاطه علمی دارد که « عالمیت » (آیه 7)- در این آیه به چهارمین رکن یعنی
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی). ) « بگویی (یا مخفی کنی) او اسرار- و حتی پنهانتر از آن- را نیز میداند
سورة طه( 20 ): آیۀ 8 .... ص : 111
و « مالکیت » و « حکومت » و « خلقت » (آیه 8)- از مجموع آیات فوق شناخت اجمالی نسبت به نازل کننده قرآن در ابعاد چهار گانه
حاصل میگردد. ص: 112 « علم »
او اللّه است همان خداوندي که معبودي جز او نیست براي او نامها و صفات » : و شاید به همین جهت است که در این آیه میگوید
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی). ) « نیک است
به معنی نامهاي نیک است و بدیهی است که همه نامهاي پروردگار نیک است ولی از آنجا که در میان اسماء و « اسماء الحسنی »
نامیده شده است. « اسماء حسنی » صفات خدا بعضی داراي اهمیت بیشتري است، به عنوان
سورة طه( 20 ): آیۀ 9 .... ص : 112
(آیه 9)- آتشی در آن سوي بیابان! از اینجا داستان موسی، پیامبر بزرگ خدا شروع میشود و در بیش از هشتاد آیه بخشهاي مهمی
از سر گذشت پر ماجراي او تشریح میگردد، تا دلداري و تسلیت خاطري باشد براي پیامبر (ص) و مؤمنان که در آن ایام در مکه،
سخت از سوي دشمنان در فشار بودند.
این آیات را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسی و اولین جرقههاي وحی سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسی و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونیان به آیین یکتا پرستی سخن میگوید.
بخش سوم: از خروج موسی و بنی اسرائیل از مصر و چگونگی نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونیان بحث میکند.
بخش چهارم: پیرامون گرایش تند انحرافی بنی اسرائیل از آیین توحید به شرك و پذیرش وسوسههاي سامري سخن میگوید.
صفحه 141 از 522
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ مُوسی). ) !؟« و آیا خبر موسی به تو رسیده است » : در این آیه روي سخن را به پیامبر کرده، میگوید
سورة طه( 20 ): آیۀ 10 .... ص : 112
در آن زمان که آتشی (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت اندکی مکث کنید که من آتشی » : (آیه 10 )- سپس میگوید
إِذْ رَأي ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا ) « دیدم (به سراغ آن بروم) شاید شعلهاي از آن براي شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهی پیدا کنم
إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُديً).
سورة طه( 20 ): آیۀ 11 .... ص : 112
پس هنگامی که موسی نزد آتش آمد، صدایی شنید که (او را ص: 113 » -( (آیه 11
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ یا مُوسی). ) !« مخاطب ساخته) میگوید: اي موسی
سورة طه( 20 ): آیۀ 12 .... ص : 113
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ ) « من پروردگار توام، کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس طوي هستی » -( (آیه 12
بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُويً).
هیجان زده شد و لذت غیر قابل توصیفی سر تا پایش را احاطه کرد. « من پروردگار توام » : موسی با شنیدن این نداي روحپرور
او مأمور شد تا کفش خود را از پاي در آورد، چرا که در سر زمین مقدسی گام نهاده، سر زمینی که نور الهی بر آن جلوهگر است،
پیام خدا را در آن میشنود و پذیراي مسؤولیت رسالت میشود، باید با نهایت خضوع و تواضع در این سر زمین گام نهد، این است
دلیل بیرون آوردن کفش از پا.
سورة طه( 20 ): آیۀ 13 .... ص : 113
و من تو را براي مقام رسالت بر گزیدهام، پس اکنون به آنچه به تو وحی » : (آیه 13 )- سپس از همان گوینده این سخن را نیز شنید
وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی). ) !« میشود گوش فرا ده
سورة طه( 20 ): آیۀ 14 .... ص : 113
إِنَّنِی أَنَا ) « من اللّه هستم، معبودي جز من نیست » (آیه 14 )- و به دنبال آن نخستین جمله وحی را موسی به این صورت دریافت کرد
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
فَاعْبُدْنِی). عبادتی خالص از هر گونه شرك. ) « اکنون (که چنین است) تنها مرا عبادت کن »
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِي). ) « و نماز را بر پاي دار، تا همیشه به یاد من باشی »
در این آیه پس از بیان مهمترین اصل دعوت انبیاء که مسأله توحید است موضوع عبادت خداوند یگانه به عنوان یک ثمره براي
درخت ایمان و توحید بیان شده، و به دنبال آن دستور به نماز، یعنی بزرگترین عبادت و مهمترین پیوند خلق با خالق و مؤثرترین راه
براي فراموش نکردن ذات پاك او داده شده.
صفحه 142 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 15 .... ص : 113
است در این آیه اضافه میکند: « معاد » و شاخ و برگهاي آن، دومین اصل اساسی مسأله « توحید » (آیه 15 )- و از آنجا که بعد از ذکر
إِنَّ السَّاعَۀَ آتِیَۀٌ ) « رستاخیز بطور قطع خواهد آمد، من میخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوششهایش جزا ببیند »
أَکادُ أُخْفِیها لِتُجْزي کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعی). ص: 114
خداوند میخواهد هر کسی را به تلاش و کوششهایش پاداش » علت مخفی نگاه داشتن تاریخ قیامت، طبق آیه فوق آن است که
و یک نوع آزادي عمل براي همگان پیدا شود. « دهد
سورة طه( 20 ): آیۀ 16 .... ص : 114
(آیه 16 )- در این آیه به یک اصل اساسی که ضامن اجراي همه برنامههاي عقیدتی و تربیتی فوق است اشاره کرده، میفرماید:
فَلا ) !« پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهاي خویش پیروي میکند، تو را از آن باز دارد که هلاك خواهی شد »
یَصُدَّنَّکَ عَنْها مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدي).
در برابر افراد بیایمان و وسوسهها و کار شکنیهاي آنان محکم بایست، نه از انبوه آنها و توطئههایشان وحشت کن، و نه در حقانیت
دعوت و اصالت مکتبت از این هیاهوها شک و تردیدي داشته باش.
سورة طه( 20 ): آیۀ 17 .... ص : 114
(آیه 17 )- عصاي موسی و ید بیضا! بدون شک پیامبران براي اثبات ارتباط خود با خدا نیاز به معجزه دارند و گر نه هر کس
میتواند ادعاي پیامبري کند.
موسی (ع) پس از دریافت فرمان نبوت باید سند آن را هم دریافت دارد، لذا در همان شب پر خاطره، موسی (ع) دو معجزه بزرگ
از خدا دریافت داشت.
وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی). ) ؟« و چه چیز در دست راست توست اي موسی » : قرآن این ماجرا را چنین بیان میکند
سورة طه( 20 ): آیۀ 18 .... ص : 114
قالَ هِیَ عَصايَ). ) « گفت: این (قطعه چوب) عصاي من است » (آیه 18 )- موسی در پاسخ
و از آنجا که مایل بود سخنش را با محبوب خود که براي نخستین بار در را به روي او گشوده است ادامه دهد، و نیز از آنجا که
من بر » : شاید فکر میکرد تنها گفتن این عصاي من است کافی نباشد، بلکه منظور باز گو کردن آثار و فواید آن است، اضافه کرد
أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها). ) « آن تکیه میکنم
علاوه بر این فواید و نیازهاي دیگري نیز در آن » .( وَ أَهُشُّ بِها عَلی غَنَمِی ) « و برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو میریزم »
وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْري). ص: 115 ) « دارم
موسی در تعجب عمیقی فرو رفته بود، این چه سؤالی است و من چه جوابی دارم میگویم.
سورة طه( 20 ): آیۀ 19 .... ص : 115
صفحه 143 از 522
قالَ أَلْقِها یا مُوسی). ) !« به او فرمان داد: اي موسی عصایت را بیفکن » (آیه 19 )- ناگهان
سورة طه( 20 ): آیۀ 20 .... ص : 115
فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّۀٌ ) « موسی فورا (و بدون فوت وقت) عصا را افکند، ناگهان مار عظیمی شد و شروع به حرکت کرد » -( (آیه 20
تَسْعی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 21 .... ص : 115
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ ) !« به موسی فرمود: آن را بگیر، و نترس، ما آن را به همان صورت نخستین باز میگردانیم » (آیه 21 )- در اینجا
سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 22 .... ص : 115
و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بیعیب بیرون » : (آیه 22 )- سپس به دومین معجزه مهم موسی اشاره کرده به او دستور میدهد
وَ اضْمُمْ یَدَكَ إِلی جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَۀً أُخْري). ) « آید، این نشانه دیگري (از سوي خداوند) است
سورة طه( 20 ): آیۀ 23 .... ص : 115
تا » (آیه 23 )- در این آیه به عنوان یک نتیجه گیري از آنچه در آیات قبل بیان شد میفرماید: ما اینها را در اختیار تو قرار دادیم
لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْري). ) « آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم
همان دو معجزه مهمّی است که در بالا آمد. « آیات کبري » منظور از
سورة طه( 20 ): آیۀ 24 .... ص : 115
(آیه 24 )- خواستههاي حساب شده موسی: از این به بعد فرمان رسالت به نام موسی صادر میشود، رسالتی بسیار عظیم و سنگین،
به سوي فرعون برو که طغیان » : رسالتی که از ابلاغ فرمان الهی به زورمندترین و خطرناکترین مردم محیط شروع میشود، میفرماید
اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی). ) !« کرده است
گفته میشود. « طاغوت » طغیان یعنی تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگی و به همین جهت به این گونه افراد
آري! براي اصلاح یک محیط فاسد و ایجاد یک انقلاب همه جانبه باید از سردمداران فساد و ائمه کفر شروع کرد از آنها که در
تمام ارکان جامعه نقش دارند.
ص: 116
سورة طه( 20 ): آیۀ 25 .... ص : 116
(آیه 25 )- موسی (ع) نه تنها از چنین مأموریت سنگینی وحشت نکرد، و حتی کمترین تخفیفی از خداوند نخواست، بلکه با آغوش
باز از آن استقبال نمود، منتهی وسایل پیروزي در این مأموریت را از خدا خواست.
صفحه 144 از 522
عرض کرد: » و از آنجا که نخستین وسیله پیروزي روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِي). ) « پروردگار من! سینه مرا گشاده بدار
سورة طه( 20 ): آیۀ 26 .... ص : 116
(آیه 26 )- و از آنجا که این راه مشکلات فراوانی دارد که جز به لطف خدا گشوده نمیشود در مرحله دوم از خدا تقاضا کرد که
وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِي). ) « و کار مرا آسان گردان » کارها را بر او آسان گرداند و مشکلات را از سر راهش بردارد، عرض کرد
سورة طه( 20 ): آیۀ 27 .... ص : 116
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی). ) « و گره از زبانم بگشا » : (آیه 27 )- سپس موسی تقاضاي قدرت بیان هر چه بیشتر کرد و عرضه داشت
سورة طه( 20 ): آیۀ 28 .... ص : 116
یَفْقَهُوا قَوْلِی). ) « تا سخنان مرا درك کنند » : (آیه 28 )- و مخصوصا علت آن را چنین بیان کرد
این جمله در حقیقت، آیه قبل را تفسیر میکند. یعنی، آن چنان فصیح و بلیغ و رسا و گویا سخن بگویم که هر شنوندهاي منظور مرا
به خوبی درك کند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 29 .... ص : 116
(آیه 29 )- و از آنجا که رساندن این بار سنگین به مقصد (بار رسالت پروردگار و رهبري انسانها و مبارزه با طاغوتها و جباران) نیاز
و خداوندا! وزیر و یاوري از » : به یار و یاور دارد، و به تنهایی ممکن نیست، چهارمین تقاضاي موسی (ع) از پروردگار این بود
وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی). ) « خاندانم براي من قرار ده
سورة طه( 20 ): آیۀ 30 .... ص : 116
هارُونَ أَخِی). ) « برادرم هارون را » : (آیه 30 )- سپس مخصوصا انگشت روي برادر خویش گذاشت و عرضه داشت
هارون، برادر بزرگتر موسی بود و سه سال با او فاصله سنی داشت، قامتی بلند و رسا و زبانی گویا و درك عالی داشت سه سال قبل
از وفات موسی، دنیا را ترك گفت.
او نیز از پیامبران مرسل بود، که خداوند از باب رحمتش به موسی بخشید.
ص: 117
سورة طه( 20 ): آیۀ 31 .... ص : 117
« پشتم را با او محکم کن » ! (آیه 31 )- سپس موسی هدف خود را از تعیین هارون به وزارت و معاونت چنین بیان میکند: خداوندا
(اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي).
صفحه 145 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 32 .... ص : 117
وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِي). ) « و او را در کار من شریک گردان » : (آیه 32 )- و براي تکمیل این مقصد، تقاضا میکند
هم شریک در مقام رسالت باشد، و هم در پیاده کرده این برنامه بزرگ شرکت جوید، ولی به هر حال او پیرو موسی در تمام
برنامهها بود و موسی امام و پیشواي او.
سورة طه( 20 ): آیۀ 33 .... ص : 117
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً). ) « تا تو را بسیار تسبیح گوییم » : (آیه 33 )- سر انجام نتیجه خواستههاي خود را چنین بیان میکند
سورة طه( 20 ): آیۀ 34 .... ص : 117
وَ نَذْکُرَكَ کَثِیراً). ) « و تو را بسیار یاد کنیم » -( (آیه 34
سورة طه( 20 ): آیۀ 35 .... ص : 117
إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً). ) « تو همیشه از حال ما آگاه بودهاي » (آیه 35 )- چرا که
سورة طه( 20 ): آیۀ 36 .... ص : 117
(آیه 36 )- از آنجا که موسی در این تقاضاهاي مخلصانهاش نظري جز خدمت بیشتر و کاملتر نداشت، خداوند تقاضاي او را در
قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی). ) !« به او گفت: آنچه را خواسته بودي به تو داده شد اي موسی » همان وقت اجابت فرمود
در واقع در این لحظات حساس و سرنوشتساز هر چه لازم داشت یکجا از خدا در خواست کرد، و او نیز میهمانش را گرامی داشت
و همه خواستههاي او را در یک جمله کوتاه با ندایی حیاتبخش اجابت کرده بیآنکه در آن قید و شرط یا چون و چرایی کند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 37 .... ص : 117
(آیه 37 )- چه خداي مهربانی! در اینجا خداوند به یکی دیگر از فصول زندگانی موسی (ع) اشاره میکند که مربوط به دوران
کودکی او و نجات اعجاز آمیزش از چنگال خشم فرعونیان است، این فصل گر چه از نظر تسلسل تاریخی قبل از فصل رسالت و
نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براي شمول نعمتهاي خداوند، نسبت به موسی (ع) از آغاز عمر، ذکر شده، در درجه دوم اهمیت
نسبت به موضوع رسالت میباشد. ص: 118
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً ) « اي موسی! ما بار دیگر نیز بر تو منت گذاردیم، و تو را مشمول نعمتهاي خویش ساختیم » : نخست میگوید
أُخْري).
سورة طه( 20 ): آیۀ 38 .... ص : 118
(آیه 38 )- بعد از ذکر این اجمال به شرح و بسط آن میپردازد، میگوید:
صفحه 146 از 522
إِذْ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّکَ ما یُوحی). ) « در آن هنگام که وحی کردیم به مادر تو آنچه باید وحی شود »
اشاره به این که: تمام خطوطی که منتهی به نجات موسی (ع) از چنگال فرعونیان در آن روز میشد همه را به مادرت تعلیم دادیم:
سورة طه( 20 ): آیۀ 39 .... ص : 118
(آیه 39 )- فرعون براي جلوگیري از به وجود آمدن فرزندي که پیش بینی کرده بودند از بنی اسرائیل بر میخیزد و دستگاه فرعون
را در هم میکوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براي کنیزي و خدمتگزاري زنده نگهدارند.
به هر حال مادر احساس میکند که جان نوزادش در خطر است. در این هنگام خدایی که این کودك را براي قیامی بزرگ نامزد
أَنِ اقْذِفِیهِ فِی ) !« او را در صندوقی بیفکن، سپس آن صندوق را به دریا بینداز » : کرده است، به قلب مادر موسی چنین الهام کرد
التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ).
به معنی صندوق چوبی است و به عکس آنچه بعضی میپندارند همیشه به معنی صندوقی که مردگان را در آن « تابوت » کلمه
مینهند نیست.
و در دامان « دریا مأمور است که آن را به ساحل بیفکند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وي را بر گیرد » : سپس اضافه میکند
خویش پرورش دهد! (فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ).
و از آنجا که موسی (ع) باید در این راه پر فراز و نشیب که در پیش دارد در یک سپر حفاظتی قرار گیرد، خداوند پرتوي از محبت
خود را بر او میافکند آن چنان که هر کس وي را ببیند دلباخته او میشود، نه تنها به کشتن او راضی نخواهد بود بلکه راضی
وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّۀً مِنِّی). ) « و من محبتی از خودم بر تو افکندم » : نمیشود که مویی از سرش کم شود! آن چنانکه قرآن میگوید
ص: 119
میگویند: قابله موسی از فرعونیان بود و تصمیم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستین بار که چشمش
در چشم نوزاد افتاد گویی برقی از چشم او جستن کرد که اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افکند
هدف این بود که در پیشگاه من و در برابر دیدگان » : و هر گونه فکر بدي را از مغز او دور ساخت! در پایان این آیه میفرماید
وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَیْنِی). ) « (علم) من پرورش یابی
سورة طه( 20 ): آیۀ 40 .... ص : 119
(آیه 40 )- کاخ فرعون بر گوشهاي از شط نیل ساخته شده بود، در حالی که فرعون و همسرش در کنار آب به تماشاي امواج
مشغول بودند، ناگهان این صندوق مرموز توجه آنها را به خود جلب کرد، به مأموران دستور داد صندوق را از آب بگیرند، هنگامی
که در صندوق گشوده شد با کمال تعجب نوزاد زیبایی را در آن دیدند، چیزي که شاید حتی احتمال آن را نمیدادند.
فرعون متوجه شد که این نوزاد باید از بنی اسرائیل باشد که از ترس مأموران به چنین سرنوشتی گرفتار شده است و دستور کشتن او
بود سخت به کودك دل بست و شعاع مرموزي که از چشم نوزاد جستن نمود در زوایاي قلب « نازا » را صادر کرد، ولی همسرش که
آن زن نفوذ کرد، و او را مجذوب و فریفته خود ساخت.
دست به دامن فرعون زد و در حالی که از این کودك به نور چشمان (قُرَّتُ عَیْنٍ) تعبیر مینمود، تقاضا کرد از کشتنش صرف نظر
شود. و بالاخره موفق شد سخن خود را به کرسی بنشاند.
اما از سوي دیگر کودك گرسنه شده و شیر میخواهد، گریه میکند اشک میریزد. ولی هر دایهاي آوردند نوزاد، پستان او را
صفحه 147 از 522
نگرفت.
اکنون بقیه داستان را از زبان قرآن میخوانیم:
در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ » آري! اي موسی ما مقدر کرده بودیم که در برابر دیدگان (علم) ما پرورش بیابی
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ). و به دستور مادر، مراقب اوضاع و سر نوشت تو بود. ) « فرعون) راه میرفت
میگفت: آیا زنی را به شما معرفی بکنم که توانایی ص: 120 » او به مأموران فرعون
فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی مَنْ یَکْفُلُهُ). ) ؟« سر پرستی این نوزاد را دارد
و شاید اضافه کرد: این زن شیر پاکی دارد که من مطمئنم نوزاد آن را پذیرا خواهد شد.
مأموران خوشحال شدند به همراه او حرکت کردند.
خواهر موسی که خود را به صورت فردي ناشناس و بیگانه، نشان میداد، مادر را از جریان امر آگاه کرد، مادر نیز بیآنکه
خونسردي خود را از دست دهد، به دربار فرعون آمد، کودك را به دامن او انداختند کودك بوي مادر را شنید، بویی آشنا، ناگهان
پستان او را همچون جان شیرین در بر گرفت و با عشق و علاقه بسیار، مشغول نوشیدن شیر شد، غریو شادي از حاضران برخاست و
آثار خشنودي و شوق در چشمان همسر فرعون نمایان شد.
فرعون کودك را به او سپرد، و همسرش تأکید فراوان نسبت به حفظ و حراست او کرد، و دستور داد در فاصلهاي کوتاه کودك را
به نظر او برساند.
« پس ما تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش به تو روشن شود، و غم و اندوهی به خود راه ندهد » : اینجاست که قرآن میگوید
(فَرَجَعْناكَ إِلی أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ).
سالها گذشت، و موسی (ع) در میان هالهاي از لطف و محبت خداوند و محیطی امن و امان پرورش یافت، کم کم به صورت
نوجوانی در آمد.
روزي از راهی عبور میکرد دو نفر را در برابر خود به جنگ و نزاع مشغول دید که یکی از بنی اسرائیل و دیگري از قبطیان
(مصریان و هواخواهان فرعون) بود، موسی به کمک مظلوم که از بنی اسرائیل بود شتافت و براي دفاع از او، مشتی محکم بر پیکر
مرد قبطی وارد آورد، اما این دفاع از مظلوم به جاي باریکی رسید، و همان یک مشت کار قبطی را ساخت.
موسی طبق توصیه بعضی از دوستانش، مخفیانه از مصر بیرون آمد و به سوي مدین شتافت و در آنجا محیطی امن و امان در کنار
شعیب پیغمبر که شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره قصص خواهد آمد پیدا کرد. ص: 121
« و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی (و در اندوه فرو رفتی) اما ما تو را از غم و اندوه رهایی بخشیدیم » : اینجاست که قرآن میگوید
(وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناكَ مِنَ الْغَمِّ).
وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً). ) « بارها تو را (در کورههاي حوادث) آزمودیم » و پس از آن
فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ). ) « پس از آن سالیانی در میان مردم مدین توقف نمودي »
سپس در زمانی » و بعد از پیمودن این راه طولانی و آمادگی روحی و جسمی و بیرون آمدن از کوره حوادث با سر افرازي و پیروزي
ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا مُوسی). ) «! که براي گرفتن فرمان رسالت مقدّر بود به اینجا آمدي اي موسی
سورة طه( 20 ): آیۀ 41 .... ص : 121
وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی). ) « من تو را براي خودم پرورش دادم و ساختم » : (آیه 41 )- سپس اضافه میکند
براي وظیفه سنگین دریافت وحی، براي قبول رسالت، براي هدایت و رهبري بندگانم، تو را پرورش دادم و در کورانهاي حوادث
صفحه 148 از 522
آزمودم و نیرو و توان بخشیدم و اکنون که این مأموریت بزرگ بر دوش تو گذارده میشود از هر نظر ساخته شدهاي!
سورة طه( 20 ): آیۀ 42 .... ص : 121
(آیه 42 )- نخستین برخورد با فرعون جبّار: اکنون که همه چیز رو به راه شده، و تمام وسایل لازم در اختیار موسی قرار گرفته، او و
اذْهَبْ أَنْتَ وَ ) « تو و برادرت با آیات من که در اختیارتان گذاردهام بروید » : برادرش هارون هر دو را با هم مخاطب ساخته، میگوید
أَخُوكَ بِآیاتِی).
آیاتی که هم شامل دو معجزه بزرگ موسی میشود، و هم سایر نشانههاي پروردگار و تعلیمات و برنامههایی که خود نیز بیانگر
حقانیت دعوت اوست.
و براي تقویت روحیه آنها و تأکید بر تلاش و کوشش هر چه بیشتر، اضافه میکند:
وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِي). ) « و در ذکر و یاد من و اجراي فرمانهایم سستی به خرج ندهید »
چرا که سستی و ترك قاطعیت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محکم بایستید و از هیچ حادثهاي نهراسید، و در برابر هیچ
قدرتی، سست نشوید.
ص: 122
سورة طه( 20 ): آیۀ 43 .... ص : 122
به » : (آیه 43 )- بعد از آن، هدف اصلی این حرکت و نقطهاي را که باید به سوي آن جهت گیري شود، مشخص ساخته، میگوید
اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی). ) « سوي فرعون بروید، چرا که او طغیان کرده است
عامل تمام بد بختیهاي این سرزمین پهناور اوست، چرا که عامل پیشرفت یا عقبافتادگی، خوشبختی یا بد بختی یک ملت، قبل از
هر چیز، رهبران و سردمداران آن ملت است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 44 .... ص : 122
(آیه 44 )- سپس طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز کار به این شرح، بیان میفرماید: براي این که بتوانید در او نفوذ کنید و اثر
فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی). ) « با سخن نرم با او سخن بگویید، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد » بگذارید
سورة طه( 20 ): آیۀ 45 .... ص : 122
(آیه 45 )- اما با این حال موسی و فرعون از این معنی نگران بودند که ممکن است این مرد قلدر زورمند مستکبر که آوازه خشونت
و سر سختی او همه جا پیچیده بود قبل از آن که موسی (ع) و هارون (ع) ابلاغ دعوت کنند، پیش دستی کرده، آنها را از بین ببرد
و نپذیرد! (قالا رَبَّنا « گفتند: پروردگارا! از این میترسیم که بر ما پیشی گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند » ، لذا
إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 46 .... ص : 122
صفحه 149 از 522
قالَ لا تَخافا إِنَّنِی ) « فرمود: شما هرگز نترسید، من خود با شما هستم میشنوم و میبینم » (آیه 46 )- اما خداوند به آنها بطور قاطع
مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَري).
بنا بر این با وجود خداوند توانایی که همه جا با شماست و به همین دلیل همه سخنها را میشنود، و همه چیز را میبیند و حامی و
پشتیبان شما است، ترس و وحشت معنایی ندارد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 47 .... ص : 122
(آیه 47 )- سپس دقیقا چگونگی پیاده کردن دعوتشان را در حضور فرعون در پنج جمله کوتاه و قاطع و پر محتوا براي آنها بیان
میفرماید، که یکی مربوط به اصل مأموریت است و دیگري بیان محتواي مأموریت و سومی دلیل و سند و چهارمی تشویق
پذیرندگان و سر انجام تهدید مخالفان. ص: 123
فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ). ) « شما به سراغ او بروید و به او بگویید: ما فرستادگان پروردگار توایم » : نخست میگوید
فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ). ) « بنی اسرائیل را همراه ما بفرست و آنها را اذیت و آزار مکن » : دیگر این که
قَدْ جِئْناكَ بِآیَۀٍ مِنْ ) « ما نشانهاي از پروردگارت براي تو آوردهایم » : سپس اشاره به دلیل و مدرك خود کرده، میگوید به او بگویید
رَبِّکَ).
بنا بر این به حکم عقل لازم است لا اقل در سخنان ما بیندیشی و اگر درست بود بپذیري.
وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدي). ) « درود بر آنها که از هدایت پیروي میکنند » : سپس به عنوان تشویق مؤمنان اضافه میکند
این جمله ممکن است به معنی دیگري نیز اشاره باشد و آن این که سلامت در این جهان و جهان دیگر از ناراحتیها و رنجها و
عذابهاي دردناك الهی، و مشکلات زندگی فردي و اجتماعی از آن کسانی است که از هدایت الهی پیروي کنند و این در حقیقت
نتیجه نهایی دعوت موسی است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 48 .... ص : 123
به ما وحی شده است که عذاب الهی دامان » : (آیه 48 )- سر انجام عاقبت شوم سر پیچی از این دعوت را نیز به او بفهمانید و بگویید
إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلی مَنْ کَذَّبَ وَ ) !« کسانی را که تکذیب آیاتش کرده و از فرمانش سر پیچی نمایند خواهد گرفت
تَوَلَّی).
و این واقعیتی است که باید بیپرده به فرعون گفته میشد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 49 .... ص : 123
(آیه 49 )- در اینجا قرآن مجید مستقیما به سراغ گفتگوهاي موسی و هارون با فرعون میرود.
هنگامی که موسی در برابر فرعون قرار گرفت، جملههاي حساب شده و مؤثري را که خداوند به هنگام فرمان رسالت به او آموخته
بود باز گو کرد که در آیات قبل خواندیم.
سپس هنگامی که فرعون این سخنان را شنید نخستین عکس العملش این ص: 124
قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی). ) ؟« گفت: بگویید ببینم پروردگار شما کیست اي موسی » بود
عجیب این که فرعون مغرور و از خود راضی حتی حاضر نشد بگوید پروردگار من که شما مدعی هستید کیست؟ بلکه گفت:
صفحه 150 از 522
پروردگار شما کیست؟
سورة طه( 20 ): آیۀ 50 .... ص : 124
گفت: پروردگار ما همان کسی است که » (آیه 50 )- موسی بلا فاصله معرفی بسیار جامع و در عین حال کوتاهی از پروردگار کرد
قالَ رَبُّنَا الَّذِي ) « به هر موجودي آنچه لازمه آفرینش او بوده است داده، و سپس او را در مراحل هستی رهبري و هدایت فرموده است
أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي).
در این سخن کوتاه، موسی اشاره به دو اصل اساسی از آفرینش و هستی میکند که هر یک دلیل مستقل و روشنی براي شناسایی
پروردگار است.
موسی (ع) میخواهد به فرعون بفهماند که این عالم هستی نه منحصر به تو است و نه منحصر به سر زمین مصر، نه مخصوص امروز
است و نه گذشته، این عالم پهناور گذشته و آیندهاي دارد که نه من در آن بودهام و نه تو و دو مسأله اساسی در این عالم چشمگیر
است، تأمین نیازمندیها و سپس به کار گرفتن نیروها و امکانات در مسیر پیشرفت موجودات، اینها به خوبی میتواند تو را به
پروردگار ما آشنا سازد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 51 .... ص : 124
گفت: (اگر چنین است) پس تکلیف پیشینیان ما » ، (آیه 51 )- فرعون با شنیدن این جواب جامع و جالب، سؤال دیگري، مطرح کرد
قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولی). ) «؟ چه خواهد شد
سورة طه( 20 ): آیۀ 52 .... ص : 124
گفت: تمام مشخصات اقوام گذشته، نزد پروردگار من در کتابی ثبت است، هیچ گاه پروردگار من » (آیه 52 )- موسی در جواب
قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی). ) « (براي حفظ آنها) گمراه نمیشود و نه فراموش میکند
بنا بر این حساب و کتاب آنها محفوظ است، و سر انجام به پاداش و کیفر اعمالشان خواهند رسید.
سورة طه( 20 ): آیۀ 53 .... ص : 124
(آیه 53 )- و از آنجا که بخشی از سخن موسی (ع) پیرامون مسأله توحید ص: 125
همان خداوندي که زمین را براي شما مهد آسایش » : و شناسایی خدا بود قرآن در اینجا فصل دیگري در همین زمینه بیان میدارد
الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا وَ أَنْزَلَ مِنَ ) « قرار داد، و راههایی در آن ایجاد کرد، و از آسمان، آبی فرستاد
السَّماءِ ماءً).
فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّی). ) « سپس ما به وسیله این آب، انواع گوناگون از گیاهان مختلف را از خاك تیره بر آوردیم »
در این آیه به چهار بخش از نعمتهاي بزرگ خدا اشاره شده است: که اولویتهاي زندگی انسان را تشکیل میدهد، قبل از همه چیز،
محل سکونت و آرامش لازم است، و به دنبال آن راههاي ارتباطی، سپس آب، و فرآوردههاي کشاورزي.
سورة طه( 20 ): آیۀ 54 .... ص : 125
صفحه 151 از 522
هم » (آیه 54 )- سر انجام اشاره به پنجمین و آخرین نعمت از این سلسله نعمتهاي الهی کرده، میگوید: از این فرآوردههاي گیاهی
کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ). ) « خودتان بخورید و هم چهار پایان خود را در آن به چرا ببرید
إِنَّ فِی ) « در این امور، نشانههاي روشنی است براي صاحبان عقل و اندیشه » : و در پایان به همه این نعمتها اشاره کرده، میفرماید
ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی).
یعنی، عقل و اندیشههاي مسؤول میتواند به این واقعیت پی ببرد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 55 .... ص : 125
را نیز با اشاره به « معاد » (آیه 55 )- و به تناسب این که در بیان توحیدي این آیات، از آفرینش زمین و نعمتهاي آن استفاده شده
از آن شما را آفریدیم و در آن باز میگردانیم، و از آن نیز شما را بار دیگر بیرون » : همین زمین در این آیه بیان کرده، میفرماید
مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْري). ) « میآوریم
سورة طه( 20 ): آیۀ 56 .... ص : 125
(آیه 56 )- فرعون خود را براي مبارزه نهایی آماده میکند: در اینجا مرحله دیگري از درگیري موسی (ع) و فرعون منعکس شده
و ما همه آیات خود را به فرعون نشان دادیم (اما هیچ یک از آنها در » : است، قرآن مجید، این قسمت را با این جمله شروع میکند
وَ لَقَدْ أَرَیْناهُ آیاتِنا کُلَّها فَکَذَّبَ وَ أَبی). برگزیده ) « دل تیره او اثر نگذاشت) پس همه را تکذیب کرد و از پذیرش آنها امتناع ورزید
تفسیر نمونه، ج 3، ص: 126
.« محتواي دعوت جامع آسمانیش » و « ید بیضا » و « معجزه عصا » ، این مربوط به معجزاتی است که در آغاز دعوت به فرعون ارائه داد
سورة طه( 20 ): آیۀ 57 .... ص : 126
(آیه 57 )- اکنون ببینیم فرعون طغیانگر، مستکبر و لجوج در برابر موسی و معجزات او چه گفت، و او را چگونه- طبق معمول همه
قالَ أَ ) «!؟ گفت: اي موسی! آیا آمدهاي که ما را از سر زمین و وطنمان با سحرت بیرون کنی » ؟ زمامداران زورگو- متهم ساخت
جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ یا مُوسی).
اشاره به این که: ما میدانیم مسأله نبوت و دعوت به توحید، و ارائه این معجزات همگی توطئه براي غلبه بر حکومت و بیرون کردن
ما و قبطیان از سر زمین آباء و اجدادمان است.
این تهمت درست همان حربهاي است که همه زور گویان و استعمار گران در طول تاریخ داشتهاند که هر گاه خود را در خطر
میدیدند، براي تحریک مردم به نفع خود، مسأله خطري که مملکت را تهدید میکرد، پیش میکشیدند مملکت یعنی حکومت این
زورگویان و موجودیتش یعنی موجودیت آنها!
سورة طه( 20 ): آیۀ 58 .... ص : 126
پس یقینا بدان به همین زودي » ، (آیه 58 )- فرعون سپس اضافه کرد: گمان نکن ما قادر نیستیم همانند این سحرهاي تو را بیاوریم
فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ). ) « سحري همانند آن براي تو خواهیم آورد
صفحه 152 از 522
هم اکنون تاریخش را معین کن، باید میان ما و تو و عدهاي باشد که نه ما از آن » : و براي این که قاطعیت بیشتري نشان دهد گفت
فَاجْعَلْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ ) « تخلف کنیم و نه تو از آن، آن هم در مکانی که نسبت به همگان یکسان باشد
مَکاناً سُويً).
سورة طه( 20 ): آیۀ 59 .... ص : 126
(آیه 59 )- ولی موسی بیآنکه خونسردي خود را از دست دهد و از جنجال فرعون هراسی به دل راه دهد با صراحت و قاطعیت
گفت: (من هم آمادهام، هم اکنون روز و ساعت آن را تعیین کنم) میعاد ما و شما روز زینت (روز عید) است، مشروط بر این که »
قالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَۀِ وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی). ) « مردم همگی به هنگامی که روز بالا میآید در محل جمع شوند
ص: 127
سورة طه( 20 ): آیۀ 60 .... ص : 127
(آیه 60 )- به هر حال فرعون بعد از مشاهده معجزات شگفتآور موسی و مشاهده تأثیر روانی این معجزات در اطرافیانش تصمیم
پس آن مجلس را ترك گفت و تمام مکر و » ، گرفت با کمک ساحران به مبارزه با او برخیزد، لذا قرار لازم را با موسی گذارد
فَتَوَلَّی فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتی). ) « فریب خود را جمع کرد و سپس همه را در روز موعود آورد
سورة طه( 20 ): آیۀ 61 .... ص : 127
(آیه 61 )- سر انجام روز موعود فرا رسید، موسی (ع) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتی که گروهی از آن ساحران بودند و
تعداد آنها به گفته بعضی از مفسران 72 نفر و به گفته بعضی دیگر به چهار صد نفر میرسید و بعضی دیگر نیز تعداد بیشتري
گفتهاند.
و گروهی از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل میدادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود تودههاي
تماشاچی مردم بودند.
به آنان چنین گفت: واي بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با » موسی در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرد و
قالَ لَهُمْ مُوسی وَیْلَکُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ). ) « مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَري). ) « و شکست و نومیدي و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ میبندند و به او نسبت باطل میدهند »
منظور موسی از افتراء بر خدا، آن است که کسی یا چیزي را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و
فرعون را معبود و اله خود بپندارند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 62 .... ص : 127
(آیه 62 )- این سخن قاطع موسی که هیچ شباهتی به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود،
بر بعضی از دلها اثر گذاشت، و در میان جمعیت اختلاف افتاد، بعضی طرفدار شدت عمل بودند، و بعضی به شک و تردید افتادند و
احتمال میدادند موسی پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهاي او مؤثر گردد، بخصوص که لباس ساده او و برادرش هارون، همان
لباس ساده چوپانی بود، و چهره مصمم آنها که علی رغم تنها بودن، ضعف و فتوري ص: 128
صفحه 153 از 522
پس آنها در میان » : در آن مشاهده نمیگشت، دلیل دیگري بر اصالت گفتار و برنامههاي آنها محسوب میشد، لذا قرآن میگوید
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوي). ) « خود در باره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و در گوشی با هم سخن گفتند
سورة طه( 20 ): آیۀ 63 .... ص : 128
(آیه 63 )- ولی به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را به دست گرفتند و از طرق مختلف، به
تحریک مبارزه کنندگان با موسی پرداختند.
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ). ) !« گفتند: این دو مسلما ساحرند » : نخست
بنا بر این، وحشتی از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید.
یُرِیدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما). سرزمینی ) « آنها میخواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند » دیگر این که
که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد.
و آیین عالی و » به علاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها میخواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند
وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلی). ) !« مذهب حق شما را از میان ببرند
سورة طه( 20 ): آیۀ 64 .... ص : 128
فَأَجْمِعُوا ) «... اکنون که چنین است (به هیچ وجه به خود تردید راه ندهید، و) تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید » -( (آیه 64
کَیْدَکُمْ).
ثُمَّ ائْتُوا صَ  فا). ) « و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید »
چرا که وحدت و اتحاد رمز پیروزي شما در این مبارزه سر نوشت ساز است.
وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی). ) « فلاح و رستگاري، امروز، از آن کسی است که برتري خود را بر (بر حریفش) اثبات نماید » و بالاخره
سورة طه( 20 ): آیۀ 65 .... ص : 128
(آیه 65 )- موسی (ع) نیز به میدان میآید- ساحران ظاهرا متحد شدند و عزم را جزم کردند که با موسی به مبارزه برخیزند، هنگامی
گفتند: اي موسی! آیا تو اوّل (عصاي خود را) میافکنی یا ما کسانی باشیم که اول برگزیده تفسیر نمونه، » که گام به میدان نهادند
ج 3، ص: 129
قالُوا یا مُوسی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقی). ) « بیفکنیم
سورة طه( 20 ): آیۀ 66 .... ص : 129
(آیه 66 )- ولی موسی بیآنکه عجلهاي نشان بدهد، چرا که به پیروزي نهایی خود کاملا اطمینان داشت و حتی قطع نظر از آن در
قالَ بَلْ أَلْقُوا). ) !« گفت: شما اول بیفکنید » این گونه مبارزهها معمولا برنده کسی است که پیشقدم نمیشود، لذا به آنها
ساحران نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب براي سحر کردن با خود آورده بودند یکباره به میان میدان افکندند، و اگر روایتی را که
میگوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم مفهومش این میشود که در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصی در درون
آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان انداختند.
صفحه 154 از 522
آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان انداختند.
فَإِذا ) !« پس ناگهان طنابها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر (مردم و) موسی میرسید که دارند حرکت میکنند »
حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی).
آري به صورت مارهایی کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش در آمدند.
صحنه بسیار عجیبی بود، ساحران که هم تعدادشان زیاد بود و هم طرز استفاده از خواص مرموز فیزیکی و شیمیایی اجسام و مانند
آن را به خوبی میدانستند، توانستند آن چنان در افکار حاضران نفوذ کنند که این باور براي آنها پیدا شود که این همه موجودات
بیجان، جان گرفتند.
غریو شادي از فرعونیان برخاست، گروهی از ترس و وحشت فریاد زدند و خود را عقب میکشیدند!
سورة طه( 20 ): آیۀ 67 .... ص : 129
فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَۀً مُوسی). که نکند مردم تحت تأثیر ) « پس در این هنگام موسی احساس ترس خفیفی در دل کرد » -( (آیه 67
این صحنه واقع شوند، آن چنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 68 .... ص : 129
(آیه 68 )- به هر حال در این موقع، نصرت و یاري الهی به سراغ موسی آمد و فرمان وحی وظیفه او را مشخص کرد، چنانکه قرآن
قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی). ص: ) !« به او گفتیم: ترس به خود راه مده تو مسلما برتري » : میگوید
130
و این گونه موسی، قوت قلبش را که لحظات کوتاهی متزلزل شده بود باز یافت.
سورة طه( 20 ): آیۀ 69 .... ص : 130
وَ أَلْقِ ) !« و آنچه را در دست راست داري بیفکن که تمام آنچه را که آنها ساختهاند میبلعد » : (آیه 69 )- مجددا به او خطاب شد که
ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا).
إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ). ) « چرا که کار آنها تنها مکر ساحر است »
وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی). ) « و ساحر هر کجا برود پیروز نخواهد شد »
چرا که کار ساحر متکی به نیروي محدود انسانی است، و معجزه از قدرت بیپایان و لا یزال الهی سر چشمه میگیرد، لذا ساحر تنها
کارهایی را میتواند انجام دهد که قبلا روي آن تمرین داشته است.
این تعبیر شاید به عنوان « آنچه در دست راست داري بیفکن » : بلکه میگوید « عصایت را بیفکن » : جالب این که: نمیگوید
بیاعتنایی به عصا باشد و اشاره به این که عصا مسأله مهمی نیست آنچه مهم است اراده و فرمان خداست که اگر اراده او باشد عصا
که سهل است کمتر و کوچکتر از آن هم میتواند چنین قدرت نمایی کند!
سورة طه( 20 ): آیۀ 70 .... ص : 130
(آیه 70 )- پیروزي عظیم موسی (ع): به اینجا رسیدیم که موسی مأمور شد عصاي خود را بیفکند. موسی عصاي خود را افکند، عصا
صفحه 155 از 522
تبدیل به مار عظیمی شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعید، غوغا و ولولهاي در تمام جمعیت افتاد فرعون، سخت متوحش
شد، و اطرافیانش دهانهاشان از تعجب باز ماند.
ساحران که به خوبی سحر را از غیر سحر میشناختند، یقین کردند که این امر، چیزي جز معجزه الهی نیست، و این مرد فرستاده
خداست.
فَأُلْقِیَ ) « ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم » : لذا همان گونه که آیه میگوید
السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 71 .... ص : 130
(آیه 71 )- بدیهی است که این عمل ساحران، ضربه سنگینی بر پیکر فرعون ص: 131
و حکومت جبّار و خود کامه و بیدادگرش وارد ساخت، و تمام ارکان آن را به لرزه در آورد، لذا چارهاي جز این ندید که با داد و
گفت: آیا پیش از » فریاد و تهدیدهاي غلیظ و شدید ته مانده حیثیتی را که نداشت، جمع و جور کند، رو به سوي ساحران کرد و
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ). ) ؟« آن که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید
این جبّار مستکبر، نه تنها مدعی بود که بر جسم و جان مردم، حکومت دارد بلکه میخواست بگوید قلب شما هم در اختیار من و
متعلق به من است، و باید با اجازه من تصمیم بگیرد.
او بزرگ شماست، او کسی است » : فرعون به این قناعت نکرد، فورا وصلهاي به دامان ساحران چسبانید و آنها را متهم کرد و گفت
و تمام اینها توطئه است با نقشه قبلی! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِي عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ). ،« که سحر به شما آموخته
بدون شک فرعون میدانست و یقین داشت این سخن دروغ است. ولی میدانیم قلدرها و زور گویان، وقتی موقعیت نامشروع خود
را در خطر ببینند از هیچ دروغ و تهمتی باك ندارند.
پس سوگند یاد میکنم که دست و » : تازه به این نیز قناعت نکرد و ساحران را با شدیدترین لحنی، تهدید به مرگ نمود و گفت
پاهاي شما را بطور مخالف قطع میکنم، و بر فراز شاخههاي بلند نخل به دار میآویزم و خواهید دانست مجازات من دردناکتر و
فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقی). ) « پایدارتر است
سورة طه( 20 ): آیۀ 72 .... ص : 131
(آیه 72 )- اما ببینیم عکس العمل ساحران در برابر این تهدیدهاي شدید فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند و از میدان
گفتند: به خدایی که ما را آفریده است هرگز تو را بر این » بیرون نرفتند، بلکه حضور خود را در صحنه بطور قاطعتري ثابت کردند و
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا). ) « دلایل روشنی که به سراغ ما آمده مقدم نخواهیم داشت
فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ). ) « پس تو هر حکمی میخواهی بکن »
ولی در آخرت ص: 132 « اما (بدان) تو تنها میتوانی در زندگی این دنیا قضاوت کنی »
ما پیروزیم و تو گرفتار و مبتلا به شدیدترین کیفرها (إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا).
سورة طه( 20 ): آیۀ 73 .... ص : 132
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردي ببخشاید و خدا بهتر » : (آیه 73 )- سپس افزودند
صفحه 156 از 522
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی). ) « و پایدارتر است
خلاصه این که هدف ما پاك شدن از گناهان گذشته از جمله مبارزه با پیامبر راستین خداست.
سورة طه( 20 ): آیۀ 74 .... ص : 132
چرا که هر کس (بیایمان و) گنهکار در » (آیه 74 )- ساحران سپس چنین ادامه دادند: اگر ما ایمان آوردهایم دلیلش روشن است
إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ). ) « محضر پروردگار در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ براي اوست
لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی). بلکه دائما در میان مرگ و ) « نه میمیرد و نه زنده میشود » و مصیبت بزرگ او در دوزخ این است که
زندگی دست و پا میزند، حیاتی که از مرگ تلختر و مشقت بارتر است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 75 .... ص : 132
وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ ) «... و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانی درجات عالی دارند » -( (آیه 75
عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 76 .... ص : 132
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ ) « باغهاي جاویدان بهشت که نهرها از زیر درختانش جاري است، و جاودانه در آن خواهند ماند » -( (آیه 76
تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها).
وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکَّی). ) « و این است پاداش کسی که (با ایمان و اطاعت پروردگار) خود را پاك و پاکیزه کند »
و این ساحران چه خوب خود را پاکیزه ساختند. هنگامی که تصمیم گرفتند، حق را پذیرا شوند و در راه آن عاشقانه ایستادگی کنند
!« صبحگاهان کافر بودند و ساحر، اما شامگاهان شهیدان نیکو کار راه حق » ، و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسی
سورة طه( 20 ): آیۀ 77 .... ص : 132
(آیه 77 )- نجات بنی اسرائیل و غرق فرعونیان: بعد از ماجراي مبارزه موسی با ساحران و پیروزي چشمگیرش بر آنها و ایمان آوردن
، آن را نپذیرفتند، برگزیده تفسیر نمونه، ج 3 « قبطیان » آن جمعیت عظیم، آیین او رسما وارد افکار مردم مصر شد، هر چند اکثریت
ص: 133
بنی اسرائیل تحت رهبري موسی، به اتفاق اقلیتی از مصریان، بطور دائم با فرعونیان درگیر بودند و سالها بر این منوال گذشت و
حوادث تلخ و شیرینی روي داد.
و ما به موسی، وحی » : در اینجا به آخرین فراز از این ماجراها یعنی برنامه خروج بنی اسرائیل از مصر، اشاره کرده، میفرماید
وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي). ) « فرستادیم که بندگانم را شبانه از مصر بیرون ببر
بنی اسرائیل آماده حرکت به سوي سرزمین موعود (فلسطین) شدند، اما هنگامی که به کرانههاي نیل رسیدند فرعونیان، آگاه گشتند
و فرعون با لشکري عظیم آنها را تعقیب کرد، آنها خود را در محاصره دریا و دشمن دیدند.
فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً). ) !« راهی خشک براي آنها در دریا بگشا » : اما خدا به موسی چنین دستور داد
لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی). ) « نه از تعقیب فرعونیان میترسی، نه از غرق شدن در دریا » راهی که هرگاه در آن گام بگذاري
صفحه 157 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 78 .... ص : 133
(آیه 78 )- و به این ترتیب موسی و بنی اسرائیل وارد جادههایی شدند که در درون دریا با کنار رفتن آبها پیدا شد، در این هنگام
و فرعون لشکریان خود را به » فرعون به همراه لشکریانش به کنار دریا رسید و با این صحنه غیر منتظره و شگفتانگیز رو برو شد
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ). ) « دنبال بنی اسرائیل فرستاد و خود نیز وارد همان جادهها شد
از این سو آخرین نفر لشکر فرعون وارد دریا شد، و از آن سو آخرین نفر از بنی اسرائیل خارج گردید.
در این هنگام به امواج آب فرمان داده شد به جاي نخستین باز گردند.
پس دریا آنها را در میان امواج خروشان خود پوشاند » امواج همانند ساختمان فرسودهاي که پایه آن را بکشنند یک باره فرو ریختند
فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ). ) « پوشاندنی کامل
و به این ترتیب، یک قدرت جبّار ستمگر با لشکر نیرومند و قهارش در میان امواج آب غوطهور شدند و طعمه آمادهاي براي ماهیان
دریا!
ص: 134
سورة طه( 20 ): آیۀ 79 .... ص : 134
وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدي). ) « فرعون، قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدایتشان نکرد » (آیه 79 )- آري
سورة طه( 20 ): آیۀ 80 .... ص : 134
(آیه 80 )- تنها راه نجات: در اینجا روي سخن را به بنی اسرائیل بطور کلی و در هر عصر و زمان کرده، و نعمتهاي بزرگی را که
خداوند به آنان بخشیده است یاد آور میشود، و راه نجات را به آنان نشان میدهد.
یا بَنِی إِسْرائِیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ). ) « اي بنی اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنانتان رهایی بخشیدیم » : نخست میگوید
« ما شما را به میعادگاه مقدسی دعوت کردیم، در طرف راست طور » : سپس به یکی از نعمتهاي مهم معنوي اشاره کرده، میگوید
آن مرکز وحی الهی (وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ).
این اشاره به جریان رفتن موسی (ع) به اتفاق جمعی از بنی اسرائیل به میعادگاه طور است، در همین میعادگاه بود که خداوند الواح
تورات را بر موسی نازل کرد و با او سخن گفت و جلوه خاص پروردگار را همگان مشاهده کردند.
و سر انجام به یک نعمت مهم مادي که از الطاف خاص خداوند نسبت به بنی اسرائیل سر چشمه میگرفت اشاره کرده، میفرماید:
وَ نَزَّلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي). ) « ما من و سلوي را بر شما نازل کردیم »
در آن بیابانی که سرگردان بودید، و غذاي مناسبی نداشتید، لطف خدا به یاریتان شتافت و از غذاي لذیذ و خوشمزهاي به مقداري
که به آن احتیاج داشتید در اختیارتان قرار داد و از آن استفاده میکردید.
سورة طه( 20 ): آیۀ 81 .... ص : 134
از روزیهاي پاکیزهاي که به شما » : (آیه 81 )- در این آیه به دنبال ذکر این نعمتهاي سه گانه پر ارزش آنها را چنین مخاطب میسازد
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ ) « دادیم بخورید، ولی در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود
صفحه 158 از 522
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ ) « دادیم بخورید، ولی در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود
غَضَبِی).
طغیان در نعمتها آن است که انسان به جاي این که از آنها در راه اطاعت خدا و طریق سعادت خویش استفاده کند، آنها را وسیلهاي
براي گناه، ناسپاسی و کفران ص: 135
و گردنکشی و اسرافکاري قرار دهد، همان گونه که بنی اسرائیل چنین کردند.
وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوي). ) « و هر کس غضب من بر او وارد شود سقوط میکند » : و به دنبال آن میفرماید
در اصل به معنی سقوط کردن از بلندي است، که معمولا نتیجه آن، نابودي است، به علاوه در اینجا اشاره به سقوط مقامی و « هوي »
دوري از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز میباشد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 82 .... ص : 135
(آیه 82 )- و از آنجا که همیشه باید هشدار و تهدید با تشویق و بشارت، همراه باشد تا نیروي خوف و رجا را که عامل اصلی تکامل
و من کسانی را که توبه کنند و » : است یکسان بر انگیزد، و درهاي بازگشت به روي توبهکاران بگشاید، در این آیه چنین میگوید
وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ ) « ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدایت یابند (و در زیر چتر هدایت رهبران الهی قرار گیرند) میآمرزم
لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي).
نشان میدهد که خداوند چنین افراد را نه تنها یک بار که بارها مشمول آمرزش خود قرار میدهد. « غفّار » تعبیر به
سورة طه( 20 ): آیۀ 83 .... ص : 135
(آیه 83 )- غوغاي سامري! در اینجا فراز مهم دیگري از زندگی موسی (ع) و بنی اسرائیل مطرح شده و آن مربوط به رفتن موسی به
اتفاق نمایندگان بنی اسرائیل به میعادگاه طور و سپس گوساله پرستی بنی اسرائیل در غیاب آنهاست.
برنامه این بود که موسی (ع) براي گرفتن احکام تورات، به کوه طور برود، و گروهی از بنی اسرائیل نیز او را در این مسیر همراهی
کنند.
ولی از آنجا که شوق مناجات با پروردگار در دل موسی شعلهور بود، قبل از دیگران تنها به میعادگاه پروردگار رسید.
وَ ما أَعْجَلَکَ ) ؟« اي موسی! چه چیز سبب شد که پیش از قومت به اینجا بیایی و در این راه عجله کنی » : در اینجا وحی بر او نازل شد
عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 84 .... ص : 135
عرض کرد: پروردگارا! آنها به دنبال منند، و من براي رسیدن به میعادگاه و محضر وحی تو، شتاب » (آیه 84 )- و موسی بلا فاصله
کردم تا از من خشنود ص: 136
قالَ هُمْ أُولاءِ عَلی أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی). ) « شوي
نه تنها عشق مناجات تو و شنیدن سخنت مرا بیقرار ساخته، بلکه مشتاق بودم هر چه زودتر قوانین و احکام تو را بگیرم و به بندگانت
برسانم و از این راه رضایت تو را بهتر جلب کنم، آري من عاشق رضاي توام و مشتاق شنیدن فرمانت.
سورة طه( 20 ): آیۀ 85 .... ص : 136
صفحه 159 از 522
(آیه 85 )- ولی بالاخره در این دیدار، میعاد از سی شب به چهل شب تمدید شد، و زمینههاي مختلفی که از قبل در میان بنی اسرائیل
براي انحراف وجود داشت کار خود را کرد، سامري آن مرد هوشیار منحرف میاندار شد، و با استفاده از وسائلی گوسالهاي ساخت و
جمعیت را به پرستش آن فرا خواند.
فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمایش کردیم (ولی از عهده » بالاخره در آنجا بود که خداوند به موسی (ع) در همان میعادگاه
قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ). ) « امتحان خوب بیرون نیامدند) و سامري آنها را گمراه کرد
سورة طه( 20 ): آیۀ 86 .... ص : 136
(آیه 86 )- موسی با شنیدن این سخن آن چنان برآشفت که تمام وجودش گویی شعلهور گشت، شاید به خود میگفت: سالیان دراز
خون جگر خوردم، زحمت کشیدم با هر گونه خطر رو برو شدم تا این جمعیت را به توحید آشنا ساختم، اما افسوس و صد افسوس،
فَرَجَعَ مُوسی ) « موسی خشمگین و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت » با چند روز غیبت من، زحماتم بر باد رفت! لذا بلا فاصله
إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً).
فریاد بر آورد اي قوم من! مگر پروردگار شما وعده نیکویی به » ، هنگامی که چشمش به آن صحنه بسیار زننده گوساله پرستی افتاد
قالَ یا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً). ) « شما نداد
این وعده نیکو یا وعدهاي بوده که در زمینه نزول تورات و بیان احکام آسمانی در آن، به بنی اسرائیل داده شده بود، یا وعده نجات
و پیروزي بر فرعونیان و وارث حکومت زمین شدن، و یا وعده مغفرت و آمرزش براي کسانی که توبه کنند و یا همه این امور.
أَ فَطالَ ص: 137 ) ؟« پس آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامیده » : سپس افزود
عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ).
أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ ) « یا با این عمل زشت خود میخواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید »
عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي).
سورة طه( 20 ): آیۀ 87 .... ص : 137
(آیه 87 )- بنی اسرائیل که خود را در برابر اعتراض شدید موسی (ع) دیدند و متوجه شدند به راستی کار بسیار بدي انجام دادهاند،
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْکِنا). ) « گفتند: ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم » در مقام عذر تراشی بر آمدند و
بلکه مقداري از زیورهاي قوم را که با خود داشتیم » ، در واقع این ما نبودیم که به اراده خود گرایش به گوساله پرستی کردیم
وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَۀِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِيُّ). ) «... افکندیم و سامري این چنین القا کرد
سورة طه( 20 ): آیۀ 88 .... ص : 137
(آیه 88 )- در هر صورت سامري از زینت آلات که از طریق ظلم و گناه در دست فرعونیان قرار گرفته بود و ارزشی جز این نداشت
براي آنان مجسمه گوسالهاي که صدایی همچون صداي گوساله » که خرج چنین کار حرامی بشود، آري از مجموع این زینت آلات
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ). ) « (واقعی) داشت پدید آورد
گفتند: این » بنی اسرائیل که این صحنه را دیدند، ناگهان همه تعلیمات توحیدي موسی را به دست فراموشی سپردند و به یکدیگر
فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی). ) « خداي شما و خداي موسی است
صفحه 160 از 522
و مردم را به گمراهی کشاند (فَنَسِیَ). « او (سامري عهد و پیمانش را با موسی بلکه با خداي موسی) فراموش کرد » و به این ترتیب
سورة طه( 20 ): آیۀ 89 .... ص : 137
پس آیا آنها نمیبینند که این گوساله پاسخ آنها را » : (آیه 89 )- در اینجا خداوند به عنوان توبیخ و سرزنش این بت پرستان میگوید
أَ فَلا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَ لا یَمْلِکُ ) « نمیدهد و هیچ گونه ضرري از آنها دفع نمیکند و منفعتی براي آنها فراهم نمیسازد
لَهُمْ ضَ  را وَ لا نَفْعاً).
یک معبود واقعی حد اقل باید بتواند سؤالات بندگانش را پاسخ گوید آیا تنها ص: 138
شنیده شدن صداي گوساله از این مجسمه طلایی، میتواند دلیل پرستش باشد! تازه موجودي که مالک سود و زیان دیگري و حتی
خودش نیست، آیا میتواند معبود باشد؟!
سورة طه( 20 ): آیۀ 90 .... ص : 138
(آیه 90 )- بدون شک در این قال و غوغا، هارون جانشین موسی (ع) و پیامبر بزرگ خدا دست از رسالت خویش بر نداشت و
هارون قبل از آمدن موسی از » : وظیفه مبارزه با انحراف و فساد را تا آنجا که در توان داشت انجام داد، چنانکه قرآن میگوید
فریب نخورید و « میعادگاه به بنی اسرائیل این سخن را گفته بود که شما به وسیله آن (گوساله) مورد آزمایش سختی قرار گرفتهاید
از راه توحید منحرف نشوید (وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ).
وَ إِنَّ رَبَّکُمُ ) « و پروردگار شما مسلما همان خداوند بخشندهاي است که این همه نعمت به شما مرحمت کرده » : سپس اضافه کرد
الرَّحْمنُ).
برده بودید شما را آزاد ساخت، اسیر بودید رهایی بخشید، گمراه بودید هدایت کرد، پراکنده بودید در سایه رهبري یک مرد
آسمانی، شما را جمع و متحد نمود، جاهل و گمراه بودید، نور علم بر شما افکند، و به صراط مستقیم توحید هدایتتان نمود.
فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِي). ) « اکنون که چنین است شما از من پیروي کنید و اطاعت فرمان من نمایید »
مگر فراموش کردهاید برادرم موسی، مرا جانشین خود ساخته و اطاعتم را بر شما فرض کرده است چرا پیمان شکنی میکنید؟
سورة طه( 20 ): آیۀ 91 .... ص : 138
(آیه 91 )- ولی بنی اسرائیل چنان لجوجانه به این گوساله چسبیده بودند که منطق نیرومند و دلایل روشن این مرد خدا و رهبر دلسوز
گفتند: ما همچنان به پرستش این گوساله ادامه میدهیم تا موسی » در آنها مؤثر نیفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون کردند و
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی). ) « به سوي ما باز گردد
و به این ترتیب هم فرمان مسلم عقل را از زیر پا گذاشتند، و هم فرمان ص: 139
جانشین رهبرشان را.
ولی به هر حال، هارون با اقلیتی در حدود دوازده هزار نفر از مؤمنان ثابت قدم از جمعیت جدا شدند در حالی که اکثریت جاهل و
لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 92 .... ص : 139
صفحه 161 از 522
(آیه 92 )- سرنوشت دردناك سامري! به دنبال بحثی که موسی (ع) با بنی اسرائیل در نکوهش شدید از گوساله پرستی داشت و در
اینجا نخست گفتگوي موسی (ع) را با برادرش هارون (ع) و سپس با سامري منعکس میکند.
قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ ) «... گفت: اي هارون! چرا هنگامی که دیدي آنها گمراه شدند » نخست رو به برادرش هارون کرده
رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا).
سورة طه( 20 ): آیۀ 93 .... ص : 139
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِي). ) ؟« از من پیروي نکردي؟ آیا فرمان مرا عصیان نمودي » -( (آیه 93
جانشین من باش و در میان این جمعیت به اصلاح بپرداز و راه مفسدان را در » مگر هنگامی که میخواستم به میعادگاه بروم نگفتم
.« پیش مگیر
نسبت به بت پرستی پیروي نکردي. « شدت عمل » این است که چرا از روش و سنت من در « أَلَّا تَتَّبِعَنِ » منظور از جمله
سورة طه( 20 ): آیۀ 94 .... ص : 139
(آیه 94 )- موسی با شدت و عصبانیت هر چه تمامتر این سخنان را با برادرش میگفت و بر او فریاد میزد، در حالی که ریش و سر
او را گرفته بود و میکشید.
گفت: اي فرزند مادرم! [اي برادرم] ریش و سر مرا مگیر، من » هارون براي این که او را بر سر لطف آورد، و از التهاب او بکاهد
(فکر کردم که اگر به مبارزه برخیزم و درگیري پیدا کنم تفرقه شدیدي در میان بنی اسرائیل میافتد، و از این) ترسیدم (به هنگام باز
الَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی « گشت) بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه افکندي و سفارش مرا (در غیاب من) به کار نبستی
إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی)
.و به این ترتیب هارون بیگناهی خود را اثبات کرد.
ص: 140
سورة طه( 20 ): آیۀ 95 .... ص : 140
گفت: (این چه کاري بود که تو انجام » (آیه 95 )- بعد از پایان گفتگو با برادرش هارون و تبرئه او، به محاکمه سامري پرداخت و
قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِيُّ). ) !؟« دادي و) چه چیز انگیزه تو بود اي سامري
سورة طه( 20 ): آیۀ 96 .... ص : 140
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ). ) « (آیه 96 )- او در پاسخ گفت: من مطالبی آگاه شدم که آنها ندیدند و آگاه نشدند
من چیزي از آثار رسول و فرستاده خدا (موسی) را گرفتم، و سپس آن را به دور افکندم و این چنین نفس من مطلب را در نظرم »
و به سوي آیین بت پرستی گرایش کردم. (فَقَبَضْتُ قَبْضَۀً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی). !« زینت داد
سورة طه( 20 ): آیۀ 97 .... ص : 140
صفحه 162 از 522
(آیه 97 )- روشن است که پاسخ و عذر سامري در برابر سؤال موسی (ع) به هیچ وجه قابل قبول نبود، لذا موسی فرمان محکومیت او
گفت: برو، که بهره تو در زندگی این دنیا این است که (هر » را در این دادگاه صادر کرد و سه دستور در باره او و گوسالهاش داد
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ). ) « کس به تو نزدیک شود) بگویی: با من تماس نگیر
و به این ترتیب با یک فرمان قاطع، سامري را از جامعه طرد کرد و او را به انزواي مطلق کشانید.
و تو وعدهگاهی در پیش داري (وعده » : مجازات دوم سامري این بود که موسی (ع) کیفر او را در قیامت به او گوشزد کرد، گفت
وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ). ) « عذاب دردناك الهی) که هرگز از آن تخلف نخواهد شد
و به این معبودت که پیوسته او را عبادت میکردي نگاه کن و ببین ما آن را » : سومین مجازات این بود که موسی به سامري گفت
تا براي همیشه محو و نابود گردد (وَ انْظُرْ إِلی إِلهِکَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً « میسوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا میپاشیم
لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً).
سورة طه( 20 ): آیۀ 98 .... ص : 140
معبود شما » : (آیه 98 )- و در این آیه موسی، با تأکید فراوان روي مسأله توحید، حاکمیت خط اللّه را مشخص کرد و چنین گفت
تنها اللّه است، همان خدایی که ص: 141
إِنَّما إِلهُکُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً). ) « معبودي جز او نیست، همان خدایی که علمش همه چیز را فرا گرفته
نه همچون بتهاي ساختگی که نه سخنی میشنوند، نه پاسخی میگویند، نه مشکلی میگشایند و نه زیانی را دفع میکنند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 99 .... ص : 141
(آیه 99 )- پس از پایان گرفتن بحثهاي مربوط به تاریخ پر ماجراي موسی و بنی اسرائیل یک نتیجه گیري کلی نیز قرآن روي آن
کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ ) « این چنین اخبار گذشته را براي تو (یکی بعد از دیگري) باز گو میکنیم » : مینماید و میگوید
سَبَقَ).
وَ قَدْ آتَیْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْراً). قرآنی که مملوّست از درسهاي عبرت، ) « و ما از ناحیه خود قرآنی به تو دادیم » : سپس اضافه میکند
دلایل عقلی، اخبار آموزنده گذشتگان و مسائل بیدار کننده آیندگان.
سورة طه( 20 ): آیۀ 100 .... ص : 141
(آیه 100 )- و به همین جهت در این آیه از کسانی سخن میگوید که حقایق قرآن و درسهاي عبرت تاریخ را فراموش میکنند،
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ ) « کسی که از قرآن روي بگرداند در قیامت بار سنگینی (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد کشید » : میگوید
یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وِزْراً).
آري! اعراض از قرآن، انسان را به آن چنان بیراههها میکشاند که بارهاي سنگینی از انواع گناهان و انحرافات فکري و عقیدتی را
بر دوش او مینهد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 101 .... ص : 141
خالِدِینَ فِیهِ). ) « آنها در میان این وزر جاودانه خواهند ماند » : (آیه 101 )- سپس اضافه میکند
صفحه 163 از 522
وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ حِمْلًا). ) « و این بار سنگین گناه، بد باري است براي آنها در روز قیامت »
سورة طه( 20 ): آیۀ 102 .... ص : 141
(آیه 102 )- سپس به توصیف روز قیامت و آغاز آن پرداخته، چنین میگوید:
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ ) « همان روزي که در صور دمیده میشود، و گنهکاران را با بدنهاي کبود و تیره در آن روز جمع میکنیم »
نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً).
سورة طه( 20 ): آیۀ 103 .... ص : 141
(آیه 103 )- در این حال مجرمان در میان خود، در باره مقدار توقفشان در عالم ص: 142
و نمیدانند چقدر « آهسته با هم گفتگو میکنند (بعضی میگویند:) شما تنها ده شبانه روز در علام برزخ) توقف کردید » برزخ
طولانی بوده است (یَتَخافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً).
این آهسته گفتن آنها یا به خاطر رعب و وحشت شدیدي است که از مشاهده صحنه قیامت به آنها دست میدهد و یا بر اثر شدت
ضعف و ناتوانی است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 104 .... ص : 142
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ). خواه آهسته بگویند یا بلند. ) « ما به آنچه میگویند کاملا آگاهتریم » : (آیه 104 )- سپس اضافه میکند
إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَۀً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً). ) !« هنگامی که نیکو روشترین آنها میگوید: شما تنها یک روز درنگ کردید »
سورة طه( 20 ): آیۀ 105 .... ص : 142
(آیه 105 )- صحنه هولانگیز قیامت: از آنجا که در آیات گذشته، سخن از حوادث مربوط به پایان دنیا و آغاز قیامت بود، در اینجا
نیز همین مسأله را پیگیري میکند.
از این آیه چنین بر میآید که مردم از پیامبر (ص) در باره سرنوشت کوهها به هنگام پایان گرفتن دنیا سؤال کرده بودند.
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ). ) « و از تو در باره کوهها سؤال میکنند » : لذا میگوید
فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً). ) !« بگو: پروردگار من آنها را از هم متلاشی و تبدیل به سنگریزه کرده سپس بر باد میدهد » : در پاسخ
از مجموع آیات قرآن در مورد سر نوشت کوهها چنین استفاده میشود که آنها در آستانه رستاخیز مراحل مختلفی را طی میکنند:
نخست به لرزه میآیند سپس به حرکت در میآیند.
در سومین مرحله از هم متلاشی میشوند و به صورت انبوهی از شن در میآیند و در آخرین مرحله آن چنان توفان و باد آنها را از
( جا حرکت میدهد و در فضا میپاشد که همچون پشمهاي زده شده به نظر میرسد. (قارعه/ 5
سورة طه( 20 ): آیۀ 106 .... ص : 142
خداوند صفحه زمین را به صورت زمینی صاف و » ، (آیه 106 )- این آیه میگوید: با متلاشی شدن کوهها و پراکنده شدن ذرات آن
صفحه 164 از 522
مستوي و بیآب و گیاه در ص: 143
فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً). ) « میآورد
سورة طه( 20 ): آیۀ 107 .... ص : 143
لا تَري فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً). ) « آن چنان که در آن هیچ گونه اعوجاج و پستی و بلندي مشاهده نخواهی کرد » -( (آیه 107
سورة طه( 20 ): آیۀ 108 .... ص : 143
و همگی از قبرها بر « در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروي نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت » -( (آیه 108
میخیزند (یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ).
این دعوت کننده هر کس که باشد آن چنان فرمانش نافذ است که هیچ کس قدرت بر تخلف از آن را ندارد.
وَ خَشَ عَتِ ) « و (در این موقع) همه صداها در برابر عظمت پروردگار رحمان خاضع میشود و جز صداي آهسته، چیزي نمیشنوي »
الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً).
این خاموشی صداها یا به خاطر سیطره عظمت الهی بر عرصه محشر است که همگان در برابرش خضوع میکنند، و یا از ترس
حساب و کتاب و نتیجه اعمال و یا هر دو.
سورة طه( 20 ): آیۀ 109 .... ص : 143
(آیه 109 )- از آنجا که ممکن است بعضی گرفتار این اشتباه شوند که ممکن است غرق گناه باشند و به وسیله شفیعانی شفاعت
شوند بلافاصله اضافه میکند:
در آن روز شفاعت هیچ کس سودي نمیدهد، مگر کسانی که خداوند رحمان به آنها اجازه شفاعت داده، و از گفتار آنها (در این »
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَۀُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا). ) « زمینه) راضی است
اشاره به این که: شفاعت در آنجا بیحساب نیست، بلکه برنامه دقیقی دارد هم در مورد شفاعت کننده، و هم در مورد شفاعت
شونده، و تا استحقاق و شایستگی در افراد براي شفاعت شدن وجود نداشته باشد، شفاعت معنی ندارد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 110 .... ص : 143
(آیه 110 )- و از آنجا که حضور مردم در صحنه قیامت براي حساب و جزا، نیاز به آگاهی خداوند از اعمال و رفتار آنها دارد، در
این آیه چنین اضافه میکند:
خداوند آنچه را (مجرمان) پیش رو دارند و آنچه را (در دنیا) پشت سر گذاشتهاند، ص: 144 »
همه را میداند (و از تمام افعال و سخنان و نیات آنها در گذشته و پاداش کیفري را که در آینده در پیش دارند، از همه با خبر
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً). ) « است) ولی آنها به (علم) او احاطه ندارند
و به این ترتیب احاطه علمی خداوند هم نسبت به اعمال آنهاست و هم نسبت به جزاي آنها، و این دو در حقیقت دو رکن قضاوت
کامل و عادلانه است.
صفحه 165 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 111 .... ص : 144
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ). ) « و در آن روز همه مردم در برابر خداوند حیّ قیّوم، کاملا خاضع میشوند » -( (آیه 111
از میان صفات خدا در اینجا به خاطر تناسبی است که این دو صفت با مسأله رستاخیز که روز حیات و « حی و قیوم » انتخاب صفت
قیام همگان است دارد.
وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً). ) !« و مأیوس (و زیانکار) است آن که بار ستمی بر دوش دارد » : و در پایان آیه، اضافه میکند
گویی ظلم و ستم همچون بار عظیمی است که بر دوش انسان سنگینی میکند و از پیشرفت او به سوي نعمتهاي جاویدان الهی باز
میدارد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 112 .... ص : 144
(آیه 112 )- و از آنجا که روش قرآن غالبا بیان تطبیقی مسائل است بعد از ذکر سرنوشت ظالمان و مجرمان در آن روز، به بیان حال
و اما کسانی که اعمال صالحی انجام دهند، در حالی که ایمان دارند، آنها نه از ظلم و ستمی میترسند و » : مؤمنان پرداخته میگوید
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً). ) « نه از نقصان حقشان
اصولا براي این که عمل صالح بطور مستمر و ریشه دار و عمیق انجام گیرد باید از عقیده پاك و اعتقاد صحیح (ایمان) سیراب
گردد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 113 .... ص : 144
(آیه 113 )- قرآن در اینجا اشارهاي دارد به مجموع آنچه در آیات قبل پیرامون مسائل تربیتی مربوط به قیامت و وعد و وعید آمده
است، میفرماید:
و این گونه آن را قرآنی عربی [فصیح و گویا] نازل کردیم و انواع تهدیدها را به عبارت و بیانات مختلف بیان نمودیم، شاید آنها »
وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا وَ صَ رَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ برگزیده تفسیر ) « تقوا پیشه کنند یا براي آنان تذکري پدید آورد
نمونه، ج 3، ص: 145
یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً)
گر چه به معنی زبان عربی است، ولی در اینجا اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن و رسا بودن مفاهیم آن میباشد، زیرا: « عربیّا » .کلمه
اصولا زبان عربی- به تصدیق زبان شناسان جهان- یکی از رساترین لغات، و ادبیات آن از قویترین ادبیات است. دیگر این که
گاهی قرآن بیانات مختلفی از یک واقعیت دارد، مثلا مسأله وعید و مجازات مجرمان را، گاهی در لباس بیان سرگذشت امتهاي
پیشین، و گاهی به صورت خطاب به حاضران، و گاهی در شکل ترسیم حال آنها در صحنه قیامت و گاه به لباسهاي دیگر بیان
میکند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 114 .... ص : 145
فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ). ) « پس بلند مرتبه است خداوندي که سلطان بر حقّ است » : (آیه 114 )- این آیه اضافه میکند
و از آنجا که گاه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به خاطر عشق به فراگیري قرآن و حفظ آن براي مردم به هنگام دریافت وحی عجله
صفحه 166 از 522
و نسبت به » : میکرد و کاملا مهلت نمیداد تا جبرئیل سخن خود را تمام کند در دنباله این آیه چنین به او تذکر داده میشود
وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ). ) « (تلاوت) قرآن عجله مکن پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود
وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً). ) « و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن »
جایی که پیامبر با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهی مأمور باشد که تا پایان عمر، از خدا افزایش علم بطلبد، وظیفه دیگران
کاملا روشن است، در حقیقت از نظر اسلام، علم هیچ حد و مرزي را نمیشناسد، افزون طلبی در بسیاري از امور مذموم است، ولی
در علم ممدوح است، افراط بد است ولی افراط در علم معنی ندارد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 115 .... ص : 145
(آیه 115 )- آدم و فریبکاري شیطان! در اینجا از داستان آدم و حوّا و مبارزه و دشمنی ابلیس با آنان سخن میگوید.
شاید اشاره به این نکته که مبارزه حق و باطل منحصر به امروز و دیروز و موسی (ع) و فرعون نیست، از آغاز آفرینش آدم بوده و
همچنان ادامه دارد.
پیش از این، از آدم ص: 146 » : نخست از پیمان آدم با خدا سخن میگوید، میفرماید
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً). ) !« پیمان گرفته بودیم، اما او فراموش کرد، و عزم استواري براي او نیافتیم
فرمان خدا دایر به نزدیک نشدن به درخت ممنوع است. « عهد » منظور از این
بدون شک آدم، مرتکب گناهی نشد بلکه تنها ترك اولایی از او سر زد، اصولا دوران سکونت آدم در بهشت یک دوران آزمایشی
براي آماده شدن جهت زندگی در دنیا و پذیرش مسؤولیت تکالیف بود.
سورة طه( 20 ): آیۀ 116 .... ص : 146
و به خاطر بیاورید هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: براي آدم » : (آیه 116 )- سپس به بخش دیگر این داستان اشاره کرده، میگوید
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَۀِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی). ) « سجده کنید، آنها نیز همگی سجده کردند جز ابلیس که امتناع ورزید
و از اینجا به خوبی مقام با عظمت آدم روشن میشود، آدمی که مسجود فرشتگان بود ضمنا عداوت ابلیس با او از نخستین گام
آشکار میگردد.
شک نیست که سجده به معنی پرستش مخصوص خداست، و غیر از خدا هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند معبود باشد، بنا بر این
سجده فرشتگان در برابر خدا بود، منتهی به خاطر آفرینش این موجود با عظمت که:
شایسته ستایش آن آفریدگار است کارد چنین دل آویز نقشی ز ماء و طینی!
سورة طه( 20 ): آیۀ 117 .... ص : 146
پس گفتیم: اي آدم (با این برنامه مسجل شد که) ابلیس دشمن تو و » (آیه 117 )- به هر حال ما در این موقع به آدم اخطار کردیم
فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ ) « همسرت است (مواظب باشید) مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و رنج خواهی افتاد
لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّۀِ فَتَشْقی).
سورة طه( 20 ): آیۀ 118 .... ص : 146
صفحه 167 از 522
تو در اینجا گرسنه » : (آیه 118 )- سپس خداوند آسایش بهشت و درد و رنج محیط بیرون آن را براي آدم چنین شرح میدهد
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْري). ) « نخواهی شد و برهنه نمیشوي
سورة طه( 20 ): آیۀ 119 .... ص : 146
وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْ حی). برگزیده تفسیر ) « و تو در آن تشنه نخواهی شد و آفتاب سوزان آزارت نمیدهد » -( (آیه 119
نمونه، ج 3، ص: 147
در دو آیه فوق به چهار نیاز اصلی و ابتدایی انسان یعنی نیاز به غذا و آب و لباس و مسکن (پوشش در مقابل آفتاب) اشاره شده
است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 120 .... ص : 147
پس شروع به وسوسه آدم » (آیه 120 )- اما با این همه شیطان کمر عداوت و دشمنی را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست
کرد و گفت: اي آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم (که هر کس از میوه آن بخورد همیشه زنده خواهد بود) آیا راه
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ ) !؟« رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگی را میخواهی بدانی
لا یَبْلی).
در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگی جاویدان و رسیدن به قدرت بیزوال دارد،
لذا براي کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 121 .... ص : 147
پس (آدم و حوّا) هر دو از آن (درخت ممنوع) خوردند (و به دنبال آن لباسهاي » ، (آیه 121 )- سر انجام آنچه نمیبایست بشود شد
فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما). ) !« بهشتی از اندامشان فرو ریخت) عورتشان آشکار گشت
براي پوشاندن اندام خود (وَ طَفِقا « از برگهاي (درختان) بهشتی جامه دوختند » هنگامی که آدم و حوّا چنین دیدند بلا فاصله
یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّۀِ).
وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي). ) « آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و از پاداش او محروم شد » آري! عاقبت
سورة طه( 20 ): آیۀ 122 .... ص : 147
(آیه 122 )- ولی از آنجا که آدم ذاتا پاك و مؤمن بود و در طریق رضاي خدا گام بر میداشت، و این خطا که بر اثر وسوسه شیطان
بعد از این ماجرا پروردگارش » دامن او را گرفت جنبه استثنایی داشت، خداوند او را از رحمت خود براي همیشه دور نساخت، بلکه
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدي). ) « او را برگزید و توبهاش را پذیرا شد و هدایتش کرد
سورة طه( 20 ): آیۀ 123 .... ص : 147
به او و » (آیه 123 )- با این که توبه آدم پذیرفته شد، اما کاري کرده بود که بازگشت به حال نخستین امکانپذیر نبود و لذا خداوند
صفحه 168 از 522
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِیعاً). برگزیده تفسیر نمونه، ) « حوّا دستور داد: هر دو (و همچنین شیطان همراه شما) از بهشت به زمین فرود آیید
ج 3، ص: 148
بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ). ) « در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود »
پس هر گاه هدایت من به سراغ شما بیاید هر یک از شما از » اما به شما اخطار میکنم، راه سعادت و نجات به رویتان گشوده است
فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُديً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقی). ) « این هدایت پیروي کند نه گمراه میشود و نه شقاوتمند
سورة طه( 20 ): آیۀ 124 .... ص : 148
و کسی که از یاد من » : (آیه 124 )- و براي این که تکلیف آنها که فرمان حق را فراموش میکنند نیز روشن گردد اضافه میکند
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَۀً ضَنْکاً). ) « روي گردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت
وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَعْمی). ) « و در قیامت او را نابینا محشور میکنیم »
اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهاي معنوي و نبودن غناي روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود
شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از
همه این نگرانیها در امان است.
سورة طه( 20 ): آیۀ 125 .... ص : 148
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی ) !؟« عرض میکند: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردي در حالی که قبلا بینا بودم » (آیه 125 )- در آنجا
أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً).
سورة طه( 20 ): آیۀ 126 .... ص : 148
میفرماید: آن گونه که آیات من براي تو آمد، و تو آنها را فراموش کردي، امروز نیز تو » ، (آیه 126 )- بلا فاصله پاسخ میشنود که
قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی). و چشمت از دیدن نعمتهاي پروردگار و مقام قرب او ) « فراموش خواهی شد
نابینا میگردد.
سورة طه( 20 ): آیۀ 127 .... ص : 148
(آیه 127 )- سر انجام به صورت یک جمع بندي و نتیجه گیري میفرماید:
وَ کَ ذلِکَ نَجْزِي مَنْ ) « و این گونه کسانی را که راه اسراف را پیش گرفتند و ایمان به آیات پروردگارشان نیاوردند جزا میدهیم »
أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ).
وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی). ) « و عذاب آخرت از این هم شدیدتر و پایدارتر است »
سورة طه( 20 ): آیۀ 128 .... ص : 148
(آیه 128 )- از تاریخ گذشتگان عبرت بگیرید: از آنجا که در آیات گذشته ص: 149
صفحه 169 از 522
بحثهاي فراوانی از مجرمان به میان آمد در این آیه به یکی از بهترین و مؤثرترین طرق بیداري که مطالعه تاریخ پیشینیان است اشاره
آیا براي هدایت آنها همین کافی نیست که بسیاري از اقوام گذشته را که در قرون پیشین زندگی میکردند » : کرده، چنین میگوید
أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ). ) « هلاك کردیم
یَمْشُونَ فِی ) « اینها در مساکن (ویران شده) آنان رفت و آمد دارند » همان کسانی که گرفتار مجازات دردناك الهی شدند و
مَساکِنِهِمْ).
اینها در مسیر رفت و آمد خود، به خانههاي قوم عاد در سفرهاي یمن و مساکن ویران شده قوم ثمود در سفر شام و منازل زیر و رو
گشته قوم لوط در سفر فلسطین میگذرند، آثار آنها را میبینند، ولی درس عبرت نمیگیرند.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی). ) « در اینها دلایل روشن و آیات فراوانی است براي صاحبان عقل و اندیشه بیدار » آري
موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان از مسائلی است که قرآن و احادیث اسلامی زیاد روي آن تکیه کرده است.
و از ورق « غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد » : در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) میخوانیم
گردانی لیل و نهار اندیشه نکند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 129 .... ص : 149
(آیه 129 )- این آیه در حقیقت پاسخ به سؤالی است که در اینجا مطرح میشود و آن این که چرا خداوند همان برنامهاي را که
و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان » : براي مجرمان پیشین ترتیب داد براي این گروه ترتیب نمیدهد، قرآن میگوید
وَ لَوْ لا کَلِمَۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَ  می). ) « مقرّر نبود، به زودي عذاب الهی دامان آنها را میگرفت
این سنت الهی، اشارهاي به فرمان آفرینش دایر به آزادي انسانهاست، زیرا اگر هر مجرمی بلافاصله و بدون هیچ گونه مهلت
مجازات شود، ایمان و عمل صالح، تقریبا جنبه اضطراري و اجباري پیدا میکند، و بیشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فوري
خواهد بود، بنا بر این وسیله تکامل که هدف اصلی است نخواهد شد. ص: 150
به علاوه اگر حکم شود که همه مجرمان فورا مجازات شوند، کسی در روي زمین زنده نخواهد ماند. (نحل/ 61 ) بنا بر این، باید
مهلتی باشد تا گنهکاران به خود آیند و راه اصلاح در پیش گیرند، و هم فرصتی براي خود سازي، به همه پویندگان راه حق داده
شود.
سورة طه( 20 ): آیۀ 130 .... ص : 150
اکنون (که بنا نیست این بد کاران فورا، مجازات شوند) تو در » : (آیه 130 )- سپس روي سخن را به پیامبر (ص) کرده، میگوید
فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ). ) « برابر آنچه آنها میگویند صابر و شکیبا باش
قبل از طلوع » : و براي تقویت روحیه پیامبر (ص) و تسلی خاطر او دستور راز و نیاز با خدا و نماز و تسبیح را میدهد و میگوید
« آفتاب و پیش از غروب آن، همچنین در اثناء شب و اطراف روز تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور تا راضی و خشنود شوي
و قلب تو در برابر سخنان درد آور آنها ناراحت نشود (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَ بِّحْ وَ
أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی).
بدون شک این حمد و تسبیح مبارزهاي است با شرك و بت پرستی در عین صبر و شکیبایی در برابر بد گوییها و سخنان ناهنجار
مشرکان.
صفحه 170 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 131 .... ص : 150
(آیه 131 )- در اینجا دستوراتی به پیامبر داده شده که در حقیقت منظور از آن عموم مسلمانان است، و تکمیلی است براي بحثی که
در آیه گذشته خواندیم. « شکیبایی » در زمینه
وَ لا تَمُدَّنَّ ) «! و هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي که به گروههایی از آنها (کفار و مخالفان) دادهایم میفکن » : نخست میگوید
عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا). شکوفههایی که زود میشکفد و پژمرده میشود و ) « شکوفههاي زندگی دنیاست » ، آري! این نعمتهاي ناپایدار
پرپر میگردد و بر روي زمین میریزد، و چند صباحی بیشتر پایدار نمیماند.
ص: 151 « براي آن است که ما آنان را در آن بیازماییم » در عین حال اینها همه
(لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).
وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی). ) « آنچه پروردگارت به تو روزي داده بهتر و پایدارتر است » و به هر حال
خداوند انواع مواهب و نعمتها را به تو بخشیده است، ایمان و اسلام، قرآن و آیات الهی، روزیهاي حلال و پاکیزه و سر انجام
نعمتهاي جاودان آخرت این روزیها پایدارند و جاودانی.
سورة طه( 20 ): آیۀ 132 .... ص : 151
و خانواده خود را به نماز دستور ده و خود نیز بر » : (آیه 132 )- در این آیه براي تلطیف روح پیامبر (ص) و تقویت قلب او میفرماید
وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها). چرا که این نماز براي تو و خاندانت مایه پاکی و صفاي ) « انجام آن شکیبا و پر استقامت باش
قلب و تقویت روح و دوام یاد خداست.
ما از تو روزي » سپس اضافه میکند: اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و برکاتش تنها متوجه خود شماست
لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ). ) « نمیخواهیم بلکه به تو روزي میدهیم
این نماز چیزي بر عظمت پروردگار نمیافزاید، بلکه سرمایه بزرگی براي تکامل شما انسانها و کلاس عالی تربیت است.
وَ الْعاقِبَۀُ لِلتَّقْوي). ) « و عاقبت و سر انجام نیک از آن تقواست » : و در پایان آیه اضافه میکند
آنچه باقی میماند و سر انجامش مفید و سازنده و حیاتبخش است همان تقوا و پرهیزکاري است، پرهیزکاران سر انجام پیروزند و
بیتقوایان محکوم به شکست.
سورة طه( 20 ): آیۀ 133 .... ص : 151
و آنها گفتند: چرا پیامبر معجزهاي از سوي پروردگارش » : (آیه 133 )- این آیه به یکی از بهانه جوییهاي کفار اشاره کرده، میگوید
وَ قالُوا لَوْ لا یَأْتِینا بِآیَۀٍ مِنْ رَبِّهِ). ) « (آن چنان که ما میخواهیم) نمیآورد
أَ وَ ) ؟« آیا خبرهاي روشن (اقوام پیشین) که در کتب آسمانی گذشته بوده است براي آنها نیامده » : بلا فاصله به آنها پاسخ میگوید
لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَۀُ ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی). که پی در پی براي آوردن معجزات بهانهجویی میکردند و پس از مشاهده برگزیده تفسیر
نمونه، ج 3، ص: 152
معجزات به کفر و انکار ادامه میدادند و عذاب شدید الهی دامنشان را میگرفت، آیا نمیدانند اگر اینها نیز همین راه را بروند
همان سرنوشت در انتظارشان است.
صفحه 171 از 522
سورة طه( 20 ): آیۀ 134 .... ص : 152
اگر ما آنها را » (آیه 134 )- به هر حال این بهانه جویان مردمی حق طلب نیستند بلکه دائما در فکر بهانه گیري تازهاي میباشند حتی
قبل از نزول این قرآن و آمدن پیامبر اسلام مجازات و هلاك میکردیم در قیامت میگفتند: پروردگارا! چرا پیامبري براي ما
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ ) !؟« نفرستادي، تا از آیات تو پیروي کنیم پیش از آن که ذلیل و رسوا شویم
إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزي).
ولی اکنون که این پیامبر بزرگ با این کتاب با عظمت به سراغ آنها آمده هر روز سخنی میگویند و براي فرار از حق بهانهاي
میتراشند.
سورة طه( 20 ): آیۀ 135 .... ص : 152
قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ). ) « بگو: همه ما و شما در انتظاریم » (آیه 135 )- به آنها اخطار کن و
ما انتظار وعدههاي الهی را در مورد شما داریم، شما هم در انتظار این هستید که مشکلات و مصائب دامان ما را بگیرد.
فَتَرَبَّصُوا). ) !« اکنون که چنین است در انتظار باشید »
اما به زودي خواهید دانست چه کسانی اهل راه مستقیم و آیین حقند و چه کسانی (به منزلگاه حق، و نعمت جاودان الهی) هدایت »
فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدي). ) « یافتند
و با این جمله قاطع و پر معنی گفتگوي خود را با این منکران لجوج و بهانهجو در اینجا پایان میدهد.
« پایان سوره طه »
ص: 153
آغاز جزء